کلمه جو
صفحه اصلی

مخالطه

فرهنگ فارسی

باهم آمیزش ومعاشرت داشتن
۱ - ( مصدر ) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . ۲ - مباشرت کردن با زن آرمیدن . ۳ - ( اسم ) آمیزش : مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . ۴ - آرمش جماع .

لغت نامه دهخدا

مخالطة. [ م ُ ل َ طَ ] (ع مص ) با کسی آمیختن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (دهار). آمیزش کردن با کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خلاط. (ناظم الاطباء). رجوع به خلاط و مخالطت شود. || درآمیختن درد و آزار با کسی : خالطه الداء؛ آمیزش کردبا وی آزار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خالطه الداءفلاناً؛ خامره . (محیط المحیط) (اقرب الموارد). || افتادن گرگ در گوسفندان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط الحمیط). || گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و به همه ٔ معانی رجوع به خلاط شود.


پیشنهاد کاربران

هم نشینی_مجالست

. . . باد مهیای مهاجرت کبری گردد وان هجرت به تن است از مخالطه اهل عصیان ومجالست اهل بغی وطغیان وهجرت به دل. . . . .


کلمات دیگر: