کلمه جو
صفحه اصلی

جخادی

فرهنگ فارسی

محمد بن اسماعیل مکنی به ابوعلی محدث و حافظ است . وی از احمد بن علی استاد و جز او روایت کند و ابو محمد عبدالعزیز بن محمد نخشبی از او روایت دارد . تولد در ۴۱۷ ق بوده است .

لغت نامه دهخدا

جخادی. [ ج ُ دی ی ] ( ع اِ ) جام بزرگ که در آن شیر دوشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( قطر المحیط ). صحن. ( ذیل اقرب الموارد ). سنگی که شیر درآن دوشند. ( تکمله ، از ذیل اقرب الموارد ). الصخر یحلب فیه. ( از ذیل اقرب الموارد ). || ( ص ) شترسطبر. ( منتهی || سطبر از هر چیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ذیل اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

جخادی. [ ج ُ ]( اِخ ) محمدبن اسماعیل ، مکنی به ابوعلی. محدث و حافظاست. وی از احمدبن علی استاد و جز او روایت کند و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. تولد او در 417 هَ. ق. بوده است. عمرانی او را بتقدیم خا و دال مهمله ذکر کرده است. ( از معجم البلدان ).

جخادی . [ ج ُ ](اِخ ) محمدبن اسماعیل ، مکنی به ابوعلی . محدث و حافظاست . وی از احمدبن علی استاد و جز او روایت کند و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. تولد او در 417 هَ . ق . بوده است . عمرانی او را بتقدیم خا و دال مهمله ذکر کرده است . (از معجم البلدان ).


جخادی . [ ج ُ دی ی ] (ع اِ) جام بزرگ که در آن شیر دوشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط). صحن . (ذیل اقرب الموارد). سنگی که شیر درآن دوشند. (تکمله ، از ذیل اقرب الموارد). الصخر یحلب فیه . (از ذیل اقرب الموارد). || (ص ) شترسطبر. (منتهی || سطبر از هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد) (قطر المحیط).



کلمات دیگر: