عبرت گرفتن احتیاط کردن
حذر گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حذر گرفتن. [ ح َ ذَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) عبرت گرفتن. برحذر شدن. احتیاط کردن :
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم خلق من از عاشقی حذر گیرد.
خنک آنکس که حذر گیرد و نیکو برود.
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم خلق من از عاشقی حذر گیرد.
سعدی.
پایم از قوت رفتار فرو خواهد رفت خنک آنکس که حذر گیرد و نیکو برود.
سعدی.
کلمات دیگر: