ابن مالک اسدی یمانی وی با برادرش اسود بن مالک بر پیغمبر وارد شد و ایمان آورد
حدرجان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حدرجان. [ ح ِ رِ ] ( ع ص ) کوتاه بالا. ( منتهی الارب ).
حدرجان. [ ح ِ رِ ] ( اِخ ) ابن مالک اسدی یمانی. وی با برادرش اسودبن مالک بر پیغمبر وارد شد و ایمان آورد. ابن مندة گوید: فقط اسحاق رملی او را یاد کرده و ابن حجر گوید هر دو مجهول هستند. ( الاصابة قسم اول ج 1 ص 45 و قسم اول حرف حاء ج 1 ص 331 ).
حدرجان. [ ح ِ رِ ] ( اِخ ) ابن مالک اسدی یمانی. وی با برادرش اسودبن مالک بر پیغمبر وارد شد و ایمان آورد. ابن مندة گوید: فقط اسحاق رملی او را یاد کرده و ابن حجر گوید هر دو مجهول هستند. ( الاصابة قسم اول ج 1 ص 45 و قسم اول حرف حاء ج 1 ص 331 ).
حدرجان . [ ح ِ رِ ] (اِخ ) ابن مالک اسدی یمانی . وی با برادرش اسودبن مالک بر پیغمبر وارد شد و ایمان آورد. ابن مندة گوید: فقط اسحاق رملی او را یاد کرده و ابن حجر گوید هر دو مجهول هستند. (الاصابة قسم اول ج 1 ص 45 و قسم اول حرف حاء ج 1 ص 331).
حدرجان . [ ح ِ رِ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: