کلمه جو
صفحه اصلی

چسونه

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه چسب بسیار کند چسو . ۲ - جانورکی مانند خنفائ و دراز تر از آن که در خانه های مرطوب و زیر فرشها پیدا شود و چون بدان دست زنند بوی عفن از خود پراکند خر چسونه چسینه . ۳ - نوعی دشنام برای تحقیر کسان پست و نا لایق .

لغت نامه دهخدا

چسونه. [ چ ُ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) در تداول عامه ، آنکه بسیار فسوه کند. چسو. آنکه بسیار تُس دهد. آن کس که بسیار چسد. رجوع به چس و چسو شود. || ( اِ مرکب ) جانورکی چون خنفساء و درازتر از آن که در خانه های مرطوب در زیر فرشها پیدا شود، و چون دست بدو زنند بوی عفن از خود پراکند. چسینه. خرچسونه. رجوع به چسینه شود. || در اصطلاح عامه ، نوعی دشنام برای تحقیر کسی. آدمی پست و نالایق. شخص بی ارزش و بی اهمیت.
- امثال :
این چسونه هم خودش را داخل آدم میداند. یا: آن چسونه چه داخل آدم است ؟


کلمات دیگر: