کاتارسیس
فارسی به انگلیسی
دانشنامه عمومی
کاتارسیس یک واژه یونانی به معنای تطهیر، تزکیه و تخلیص است که بعدها به یک واژه علمی برای محققان تبدیل شده است. این واژه از کلمه یونانی کاتارین به معنی «پاک کردن» گرفته شده و در ادامه تطورش از حوزه مذهب، پزشکی و دیگر سنت های عالمانه یونانی به مباحث معاصر راه یافته است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی «روان پالایی» را به ازای آن تصویب کرده است.
کاتارسیس عبارت است از «پایان بخشیدن» به نیروهای عاطفی نمایش نامه، مثلاً در نمایش نامه ای تراژیک، کاتارسیس پایان یابی ترس است و بهبود ترحم. این نیروهای عاطفی قبل از آن که در تماشاگر مؤثر افتند، باید در نمایش نامه وجود داشته باشند؛ و وقتی این عواطف یا هر آن عاطفه ای که نمایش نامه خود به منزلهٔ نیرو از آن برخوردار است در نمایش نامه به پایان رسید، پس در تماشاگر نیز به پایان رسیده است.
کاتارسیس را ارسطو یکی از نتایج لذت بردن از اثر هنری می داند و عمدتاً آن را در تراژدی مطرح می کند. سراینده تراژدی واقعه ای را از زندگی قشرها نیک جامعه که دستخوش اشتباه شده اند به تصویر می کشد که برای اشتباهی که دامنگیرشان شده کفاره ای بیش از آنچه که مستوجب آن بوده اند پرداخته اند. کاتارسیس در اینجا معنا پیدا می کند؛ مخاطب تراژدی از یک سو دچار ترس از گیر افتادن در موقعیت مشابه قهرمان تراژدی می شود و از سوی دیگر با او احساس همدردی می کند. از ترکیب ترس و شفقت، تزکیه یا پالایش اتفاق می افتد. کاتارسیس فرایندی است که طی آن عناصر چهارگانه طبع انسان؛ بلغم، سودا، صفرا و خون که در اثر به هم خوردن آنها انسان خطا می کند، به حالت اول خود بازمی گردند. ارسطو این کاتارسیس را در هنر جستجو می کند.
آنچه در نظر ما اهمیت اجتماعی بسیار دارد هدفی است که ارسطو برای تراژدی معین می کند؛ یعنی تزکیه، که عبارت باشد از منزه کردن تماشاگران به وسیلهٔ تقلیداعمالی که ترس و ترحم برمی انگیزد. این تزکیه بر اساس عمل روانی خاصی انجام می گیرد: بر اساس استغراق تماشاگر در اشخاصی که رفتارشان توسط بازیگران تقلید می شود.
کاتارسیس در نزد نیچه، همان یافتن نسبت حضوری انسان با عالم هستی از طریق موسیقی است که به هنگام غفلت از خود و فراموشی اصل فردیت و در حالت وجد و جذبه و سرور تجلی می یابد. لذت تراژیک، در خلسهٔ دیونوسوسی آن نهفته است. با تراژدی، جذبه و خلسهٔ باطنی بر عقل و اخلاق چیره می شود.
کاتارسیس در دوره های نمایشی (کلاسیک ـ مدرن)
کاتارسیس عبارت است از «پایان بخشیدن» به نیروهای عاطفی نمایش نامه، مثلاً در نمایش نامه ای تراژیک، کاتارسیس پایان یابی ترس است و بهبود ترحم. این نیروهای عاطفی قبل از آن که در تماشاگر مؤثر افتند، باید در نمایش نامه وجود داشته باشند؛ و وقتی این عواطف یا هر آن عاطفه ای که نمایش نامه خود به منزلهٔ نیرو از آن برخوردار است در نمایش نامه به پایان رسید، پس در تماشاگر نیز به پایان رسیده است.
کاتارسیس را ارسطو یکی از نتایج لذت بردن از اثر هنری می داند و عمدتاً آن را در تراژدی مطرح می کند. سراینده تراژدی واقعه ای را از زندگی قشرها نیک جامعه که دستخوش اشتباه شده اند به تصویر می کشد که برای اشتباهی که دامنگیرشان شده کفاره ای بیش از آنچه که مستوجب آن بوده اند پرداخته اند. کاتارسیس در اینجا معنا پیدا می کند؛ مخاطب تراژدی از یک سو دچار ترس از گیر افتادن در موقعیت مشابه قهرمان تراژدی می شود و از سوی دیگر با او احساس همدردی می کند. از ترکیب ترس و شفقت، تزکیه یا پالایش اتفاق می افتد. کاتارسیس فرایندی است که طی آن عناصر چهارگانه طبع انسان؛ بلغم، سودا، صفرا و خون که در اثر به هم خوردن آنها انسان خطا می کند، به حالت اول خود بازمی گردند. ارسطو این کاتارسیس را در هنر جستجو می کند.
آنچه در نظر ما اهمیت اجتماعی بسیار دارد هدفی است که ارسطو برای تراژدی معین می کند؛ یعنی تزکیه، که عبارت باشد از منزه کردن تماشاگران به وسیلهٔ تقلیداعمالی که ترس و ترحم برمی انگیزد. این تزکیه بر اساس عمل روانی خاصی انجام می گیرد: بر اساس استغراق تماشاگر در اشخاصی که رفتارشان توسط بازیگران تقلید می شود.
کاتارسیس در نزد نیچه، همان یافتن نسبت حضوری انسان با عالم هستی از طریق موسیقی است که به هنگام غفلت از خود و فراموشی اصل فردیت و در حالت وجد و جذبه و سرور تجلی می یابد. لذت تراژیک، در خلسهٔ دیونوسوسی آن نهفته است. با تراژدی، جذبه و خلسهٔ باطنی بر عقل و اخلاق چیره می شود.
کاتارسیس در دوره های نمایشی (کلاسیک ـ مدرن)
wiki: کاتارسیس
پیشنهاد کاربران
تخلیه ی عمیق هیجانی
پالایش عاطفی
کلمات دیگر: