فرهنگ فارسی

<div class="boxBd">ته کار. [ ت َ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصل و مآل کار. ( آنندراج ). پایان و انجام کار. نتیجه کار. سرانجام کار : <br>شیرین پسران که دلبر و دلدارند<br>در دیده بلبلان ، گل بی خارند<br>غافل ز ته کار نباشی کاینها<br>در کیر نهان همچو رطب کس دارند.<div class="au">قبول ( از آنندراج ).</div>دور بیتابی که از حسن ته کار آگه اند<br>چون حنای بسته می دانند کار بسته را.<div class="au">محسن تأثیر ( ایضاً ).</div>رجوع به ته و دیگرترکیبهای آن شود.</div>

ته کار. [ ت َ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصل و مآل کار. ( آنندراج ). پایان و انجام کار. نتیجه کار. سرانجام کار : شیرین پسران که دلبر و دلدارند در دیده بلبلان ، گل بی خارند غافل ز ته کار نباشی کاینها در کیر نهان همچو رطب کس دارند. قبول ( از آنندراج ). دور بیتابی که از حسن ته کار آگه اند چون حنای

ته کار

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا