کلمه جو
صفحه اصلی

اشتلم

فارسی به انگلیسی

violence, force


فارسی به عربی

عنف

مترادف و متضاد

violence (اسم)
تندی، شدت، سختی، ستیز، بی حرمتی، جبر، خشونت، چیرگی، فشار، ستم، زور، بیدادگری، اشتلم

فرهنگ فارسی

زور، ستم، تندی، پرخاش وهیاهو، دادوفریاد، شتلم نیزگفته اند
( اسم ) ۱ - اخذ چیزی بزور . ۲ - لاف پهلوانی زدن . ۳ - تندی خشونت . ۴ - تعدی زور .

فرهنگ معین

(اُ تُ لُ ) (اِ. ) ۱ - گرفتن چیزی به زور. ۲ - لاف زدن . ۳ - تندی ، خشونت . ۴ - ظلم ، زور.

لغت نامه دهخدا

اشتلم. [ اُ ت ُ ل ُ ] ( اِ ) بمعنی تندی وغلبه و زور و تعدی کردن باشد بر کسی و بزور چیزی گرفتن. ( برهان ). قهر و غلبه و تعدی و زور :
نیارد دگر موج غم اشتلم
فتد رخت عقل ار به گرداب خم.
ظهوری ( از فرهنگ نظام ).
غالباً بلکه یقیناً لفظ ترکیست ، چه در لغات ترکی اشتلم بمعنی ستم نوشته است گو که در بهار عجم و برهان اشاره به ترکی بودنش نکرده اند. ( از غیاث اللغات ).

فرهنگ عمید

۱. زور، ستم.
۲. پرخاش و هیاهو، دادوفریاد، تندی: کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳: ۳۸۰ ).
۳. لاف زدن، رجزخوانی.

گویش مازنی

/eshtelem/ صدا – فریاد - انعکاس صدای شدید سم اسبان & ضربه زدن معمولی با دست - گام های بلند برداشتن & ابزاری در خرمن کوبی شبیه چنگال که به وسیله ی آن کاه و دانه های پوک را به هوا داده تا دانه های سالم جدا شوند

۱صدا – فریاد ۲انعکاس صدای شدید سم اسبان


۱ضربه زدن معمولی با دست ۲گام های بلند برداشتن


ابزاری در خرمن کوبی شبیه چنگال که به وسیله ی آن کاه و دانه ...


پیشنهاد کاربران

لاف زدن


کلمات دیگر: