کلمه جو
صفحه اصلی

برونی

فارسی به انگلیسی

exterior, external, extra-, extraneous, out, outer, outside, peripheral, superficial, objective

exterior, external, extra-, extraneous, out, outer, outside, peripheral, superficial


فارسی به عربی

خارج

مترادف و متضاد

outside (صفت)
خارجی، ظاهر، برونی، ظاهری

objective (صفت)
حالت مفعولی، بی طرف، عینی، برونی، مفعولی، قابل مشاهده، علمی و بدون نظر خصوصی

exogenous (صفت)
دولپه، برون زاد، برونی، برون روینده، پیدازا

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) بیرونی

1. مرتبط با فرایند برون‌ریزی گدازه 2.ویژگی سنگ‌های حاصل از برون‌ریزی


لغت نامه دهخدا

برونی. [ ب ِ / ب ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به برون. بیرونی. خارجی. ظاهری. مقابل درونی. مقابل داخلی. ( یادداشت دهخدا ). و رجوع به بیرونی شود.

فرهنگ عمید

مربوط به برون، بیرونی.

دانشنامه عمومی

برونی (اردستان). برونی (اردستان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اردستان در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان همبرات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{extrusive, effusive} [زمین شناسی] 1. مرتبط با فرایند برون ریزی گدازه 2.ویژگی سنگ های حاصل از برون ریزی

گویش مازنی

/berooni/ بورانی

بورانی



کلمات دیگر: