کلمه جو
صفحه اصلی

اشکاری

فارسی به انگلیسی

apparentness, clarity, obviousness, openness

فارسی به عربی

تعرض , وضوح

مترادف و متضاد

flagrance (اسم)
زشتی، شناعت، وقاحت، رسوایی، اشکاری

flagrancy (اسم)
زشتی، شناعت، وقاحت، رسوایی، اشکاری

lucidity (اسم)
روشن بینی، وضوح، روشنی، اشکاری، دوره سلامتی و هوشیاری، شفاف بودن

exposure (اسم)
نمایش، افشاء، در معرض گذاری، ارائه، اشکاری

فرهنگ فارسی

( آشکاری ) ۱ - هویدایی پیدایی ظهور . ۲ - وضوح روشنی صراحت . ۳ - بداهت یقینی بودن .
هویدایی
شکاری و صیاد

لغت نامه دهخدا

( آشکاری ) آشکاری.[ ش ْ / ش ِ ] ( حامص ) هویدائی. ظهور. پیدائی. پدیداری. فاشی. ذیعان. ذیوع. شیوع. وضوح. روشنی. صراحت. رکی. بی پردگی. بروز. بیان. بداهت. یقین. تبین. ابانت.
اشکاری. [ اِ ] ( ص نسبی ) شکاری و شکارچی و نخجیرگر و صیاد. ( ناظم الاطباء ). شکاری و صیاد. ( آنندراج ) :
بیا بر بام ای عارف مکن هر نیمشب زاری
کبوترهای دلها را توئی شاهین اشکاری.
شمس تبریزی ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 143 ).

اشکاری . [ اِ ] (ص نسبی ) شکاری و شکارچی و نخجیرگر و صیاد. (ناظم الاطباء). شکاری و صیاد. (آنندراج ) :
بیا بر بام ای عارف مکن هر نیمشب زاری
کبوترهای دلها را توئی شاهین اشکاری .

شمس تبریزی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 143).



گویش مازنی

/eshkaari/ شکار – شکاری – بز و گاو کوهی

شکار – شکاری – بز و گاو کوهی



کلمات دیگر: