کلمه جو
صفحه اصلی

شکرپاره

فارسی به انگلیسی

[variety of apricot]

فرهنگ فارسی

۱ - قطعه ای از شکر . ۲ - آن چه مانند شکر شیرین باشد . ۳ - زردالوی شیرین . ۴ - قسمی شیرینی . طرز تهیه آن چنین است که مثلا پنج سیر روغن را داغ کرده به قدری آرد ریزند که مثل ترحلوا شود . آن وقت آن را کنار گذارند تا سرد گردد . سپس در میان سینی ریزند و خوب بمالند تا سفید شود و به عدد ده - دوازده سیر شکر را قوام آورند سپس آن را تکان دهند تا سفت و سرد شود . آن گاه آنها را مخلوط کنند و ته سینی را دارچین پاشیده و پهن کنند و یک سیر هم قند کوبیده روی آن پاشند .

فرهنگ معین

( ~ . رِ ) [ سنس - فا. ] (اِمر. ) ۱ - قطعه ای از شکر. ۲ - آن چه مانند شکر شیرین باشد. ۳ - زردآلوی شیرین . ۴ - قسمی شیرینی ، طرز تهیة آن چنین است که مثلاً پنج سیر روغن را داغ کرده و به قدری آرد بریزند که مثل تر حلوا شود، آن وقت آن را کنار گذارند تا سرد گر

( ~ . رِ) [ سنس - فا. ] (اِمر.) 1 - قطعه ای از شکر. 2 - آن چه مانند شکر شیرین باشد. 3 - زردآلوی شیرین . 4 - قسمی شیرینی ، طرز تهیة آن چنین است که مثلاً پنج سیر روغن را داغ کرده و به قدری آرد بریزند که مثل تر حلوا شود، آن وقت آن را کنار گذارند تا سرد گردد، سپس در میان سینی ریزند و خوب بمالند تا سفید شود و به عدد ده - دوازده سیر شکر را قوام آورند، سپس آن را تکان دهند تا سفت و سرد شود. آن گاه آن ها را مخلوط کنند و ته سینی را دارچین پاشیده و پهن کنند و یک دو سیر هم قند کوبیده روی آن پاشند.


لغت نامه دهخدا

شکرپاره. [ش َ ک َ پا رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) قطعه ای از شکر. ( فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از حلوا. ( ناظم الاطباء ). قطاع. قسمی شیرینی. ( یادداشت مؤلف ). طرز تهیه آن چنین است که مقداری روغن را داغ کنند و بقدری آرد در آن ریزند که مثل ترحلوا شود. آن وقت آنرا کنار گذارند تا سرد گردد. سپس در میان سینی ریزند و خوب بمالند تا سفید شود و بعد مقداری شکر را قوام آورند، سپس آنرا تکان دهند تا سفت و سرد شود. آنگاه آنرا مخلوط کنند و ته سینی را دارچین پاشند و پهن کنند و یک دو سیر هم قند کوبیده روی آن پاشند. ( فرهنگ فارسی معین ). || قسمی زردآلوی بسیار شیرین در اصفهان ، و در سال 717 هَ. ق. که ابن بطوطه به اصفهان آمده این زردآلو را مردم اصفهان قمرالدین می نامیده اند. رنگ آن زرد است و به سرخی زند و از نوری خردتر است. شکرپاره اصفهان از عسل مطبوع تر است. ( یادداشت مؤلف ). نوعی از زردآلو. ( ناظم الاطباء ). زردآلوی شیرین. ( فرهنگ فارسی معین ). نوعی از زردآلوی هسته شیرین ومرغوب و معطر و شیرین که در خلخال بهترین نوع آن درباغهای قصبه کیوی بعمل آید. || که حرکات و سکنات شیرین چون شکر دارد. شیرین سخن :
هر شکرپاره شمعی اندر دست
شکر و شمع خوش بود پیوست.
نظامی.
سخنگوی شهد شکرپاره ای
به شهد و شکر بر ستمکاره ای.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. پارۀ شکر، قطعۀ شکر.
۲. آنچه مانند شکر شیرین باشد.
۳. زردآلوی بسیارشیرین.

دانشنامه عمومی

شِکَرپاره نوعی شیرینی است که امروزه بیشتر در افغانستان و پاکستان تهیه و مصرف می شود. در افغانستان به گویش محلی آن را شکرپیره یا شیرپیره می نامند.
این شیرینی در قدیم در ایران نیز رواج داشته و با نام های شکربیزه، شکربوره، شکربوزه، شکربورک، شکربره، شکربرگ، شکرپیره، شکرباره، سنبوسه قندی، اگردک، سکری وسکران شناخته می شده و در اشعار فارسی از آن زیاد نام برده شده است.
برای تهیهٔ شکربیزه در درون قطعاتی کوچک از خمیر آرد گندم، شکر و مغز بادام و پستهٔ نیم کوفته انباشته و می پزند.
طرز تهیه آن چنین است که مقداری روغن را داغ کنند و بقدری آرد در آن ریزند که مثل ترحلوا شود. آن وقت آن را کنار گذارند تا سرد گردد. سپس در میان سینی ریزند و خوب بمالند تا سفید شود و بعد مقداری شکر را قوام آورند، سپس آن را تکان دهند تا سفت و سرد شود. آنگاه آنرامخلوط کنند و ته سینی را دارچین پاشند و پهن کنند ویک دو سیر هم قند کوبیده روی آن پاشند.


کلمات دیگر: