کلمه جو
صفحه اصلی

کعبتین

فارسی به انگلیسی

the two kaabas, or temples at mecca and jerusalem, pair of dice

the two Kaabas, pair of dice


فرهنگ فارسی

دوتاس کوچک که دربازی نردبکارمیرود
( اسم ) تثنی. کعبه دو مهر. شش پهلوی بازی نرد که معمولا از استخوان سازند دو طاس نرد : ( گر شاه سهشش خواست سه یک زخم افتاد تاظن نبری که کعبتین داد نداد ... ) ( ازرقی ) یا راست بودن کعبتین . بدرستی و امانت بازی ( نرد ) کردن مقابل . کعبتین کژ در میان آوردن : ( تا حریف ظریف و کعبتین راست و مجاهز امین نباشد در ان شروع نشاید پیوست ) . یا کعبتین دشمن ( خصم عدو ) مالیدن ( باز مالیدن ) . ۱ - آوردن نقشی که بتواند نقش حریف را باطل کند و او را مغلوب سازد . ۲ - در مقابل داو کردن حریف کعبتین را بعلامت تسلیم و قبول باخت بملایمت پیش خصم گذاشتن . ۳ - بنرمی و مجاملت عمل دشمن را خنثی کردن و خطر و ضرر او را از خود دور ساختن : ( چون دشمن بمزید استیلا و بمزیت استعلا مستثنی شد ... و رعیت در معرض تلف و هلاک آیند کعبتین دشمن بلطف باز مالند و مال را سپر ملک و ولایت و رعیت گردانند ) . یا کعبتین دغل انداختن . کعبتین کژ در میان آوردن : ( منداز کعبتین دغل در بساط حسن در نرد عشق برد حریفی که باخت پاک ) . ( واله هردوی ) یا کعبتین کژ در میان آوردن . ( از بازی نرد ماخوذ است ) نا درستی کردن در هنگام انداختن کعبتین و شاید حیلهای شبیه به طاس گرفتن امروز ی باشد : و نیز اگر خواهی که کعبتین کژ در میان آوری هم بران اطلاع افتد ...

فرهنگ معین

(کَ بَ تَ ) [ ع . ] (اِ. ) تثنیة کعب به معنای دو طاس بازی نرد.

لغت نامه دهخدا

کعبتین. [ ک َ ب َ ت َ ] ( ع اِ ) دو طاس بازی نرد یعنی دو مهره کوچک شش پهلوی از استخوان و بر هر ضلعی از اضلاع ششگانه آن دو به ترتیب از عدد یک تا شش نقش کنند، یعنی هر پهلو و جانبی دارای یکی ازین شش عدد است و آن را هوسین نیز گویند. ( از ناظم الاطباء ). و ترتیب نقشها چنین است که جمع اعداد هر طرف با طرف مقابل آن باید هفت شود :
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
آن زخم که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد.
ازرقی.
کعبتین از رخ و از پیل بدانم بصفت
نردبازی و شفطرنج بدانم ز ندب.
سنائی.
نظامی عروضی در مقاله دوم در سبب سرودن این رباعی ( امیر طغانشاه بن الب ارسلان ) آورده است که : مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می باخت و نرد ده هزاری بپایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیررا بود، احتیاط کرد و بینداخت تا سه شش زند سه یک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت... ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دو بیتی ( دو بیتی فوق ) باز خواند. ( چهارمقاله چ معین ص 70 ).
چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا ازو ندیده ست.
خاقانی.
این فلک کعبتین بی نقش است
همه بر دستخون قمار کند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 173 ).
هرچه زین روی کعبتین یک و دو [ ظ:سه ]ست
بر دگر روی او شش است و چهار.
خاقانی.
کعبتین راگر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یاد آورید.
خاقانی.
کعبتین بر مثال پروین است
که بر او شش نشان کنند همه.
خاقانی.
نقش مراد بر کعبتین روزگار کژ آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). دست رد بر پیشانی او زد و نقش کعبتین او بازمالید. ( سندبادنامه ص 61 ).
بزیر تخته نرد آبنوسی
نهان شد کعبتین سندروسی.
نظامی.
بشب نرد قناعت باختندی
به بوسه کعبتین انداختندی.
نظامی.
تو هم یقین بدان که ترا همچو کعبتین
در ششدر فنا فکند چرخ پاک بر.
عطار.
به عمر خویش ندیدم من این چنین علوی
که خمر می خورد و کعبتین می بازد.
سعدی ( مجالس ).
گر کار جهان بزور بودی و نبرد
مرد از سر نامرد برآوردی گرد

کعبتین . [ ک َ ب َ ت َ ] (ع اِ) دو طاس بازی نرد یعنی دو مهره ٔ کوچک شش پهلوی از استخوان و بر هر ضلعی از اضلاع ششگانه ٔ آن دو به ترتیب از عدد یک تا شش نقش کنند، یعنی هر پهلو و جانبی دارای یکی ازین شش عدد است و آن را هوسین نیز گویند. (از ناظم الاطباء). و ترتیب نقشها چنین است که جمع اعداد هر طرف با طرف مقابل آن باید هفت شود :
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
آن زخم که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد.

ازرقی .


کعبتین از رخ و از پیل بدانم بصفت
نردبازی و شفطرنج بدانم ز ندب .

سنائی .


نظامی عروضی در مقاله ٔ دوم در سبب سرودن این رباعی (امیر طغانشاه بن الب ارسلان ) آورده است که : مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می باخت و نرد ده هزاری بپایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیررا بود، احتیاط کرد و بینداخت تا سه شش زند سه یک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت ... ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دو بیتی (دو بیتی فوق ) باز خواند. (چهارمقاله چ معین ص 70).
چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا ازو ندیده ست .

خاقانی .


این فلک کعبتین بی نقش است
همه بر دستخون قمار کند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 173).


هرچه زین روی کعبتین یک و دو [ ظ:سه ]ست
بر دگر روی او شش است و چهار.

خاقانی .


کعبتین راگر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یاد آورید.

خاقانی .


کعبتین بر مثال پروین است
که بر او شش نشان کنند همه .

خاقانی .


نقش مراد بر کعبتین روزگار کژ آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دست رد بر پیشانی او زد و نقش کعبتین او بازمالید. (سندبادنامه ص 61).
بزیر تخته نرد آبنوسی
نهان شد کعبتین سندروسی .

نظامی .


بشب نرد قناعت باختندی
به بوسه کعبتین انداختندی .

نظامی .


تو هم یقین بدان که ترا همچو کعبتین
در ششدر فنا فکند چرخ پاک بر.

عطار.


به عمر خویش ندیدم من این چنین علوی
که خمر می خورد و کعبتین می بازد.

سعدی (مجالس ).


گر کار جهان بزور بودی و نبرد
مرد از سر نامرد برآوردی گرد
دیدیم که همچو کعبتین است نبرد
نامرد ز مرد می برد چتوان کرد.

پوریای ولی (از ابدع البدایع).


در شاهد زیر به معنی دو استخوان شتالنگ نیز توان گرفت : خواست تا در یارغو با کورگوز سخنی گوید و مجادله ای زند چنان کعبتین او را بازمالید که زفانش در ششدر کلالت و روانش در حجاب دهشت و خجالت ماند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 273).

فرهنگ عمید

دو طاس کوچک که در بازی نرد به کار می رود، دو مهرۀ مکعب که بر هر یک خال هایی از یک تا شش رسم شده. آن ها را با دست بر روی تخته می اندازند و مطابق خال هایی که بیاید بازی می کنند.


کلمات دیگر: