کلمه جو
صفحه اصلی

ارتداع

فرهنگ فارسی

برگشتن، برگردیدن، بازداشته شدن، بازایستادن ازکاری ، آلوده شدن به چیزی
آلوده شدن باز ایستادن

لغت نامه دهخدا

ارتداع. [ اِ ت ِ ]( ع مص ) آلوده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آلوده شدن بچیزی. ( منتهی الارب ). || وازده شدن از کاری. ( زوزنی ). از کاری بازایستادن. ( تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن. || برگردیدن. ( منتهی الارب ). || بازداشته شدن ( از کاری ). || اثر گرفتن از رنگ و بوی چیزی. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

بازایستادن و خودداری کردن از کاری.


کلمات دیگر: