دو اتشه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
غازی
مترادف و متضاد
پایدار، وفادار، دو اتشه
بخاری، گاز دار، گازی، دو اتشه
دو اتشه
فرهنگ فارسی
( دو آتشه ) ( صفت ) ۱ - آنچه که دو بار روی آتش گرم و پخته شده باشد لواش دو آتشه . ۲ - آنچه که دو بار تقطیر شده باشد عرق دو آتشه . ۳ - بسیار حاد تند و تیز سخت پر حرارت : [[ از طرفداران دو آتشه او بود ]] .
فرهنگ معین
( دوآتشه ) ( ~. تَ ش ) (ص . ) ۱ - دو بار پخته شده یا در معرض آتش قرار گرفته . ۲ - کاملاً برشته . ۳ - دو بار تقطیر شده : عرق دو آتشه . ۴ - تند و افراطی .
لغت نامه دهخدا
( دوآتشه ) دوآتشه. [ دُ ت َ ش َ / ش ِ ] ( ص نسبی ) که دو نوبت تف آتش بدان رسیده باشد.
- نان دوآتشه ؛ نان که خوب پخته و برشته شده باشد. دوتنوره. ( یادداشت مؤلف ).
|| هر چیزی که دو مرتبه تقطیر شده باشد. ( ناظم الاطباء ).
- عرق دوآتشه ؛ عرق شرابی که دو مرتبه تقطیر کرده باشند. ( ناظم الاطباء ). شرابی که مکرریا دو نوبت کشیده باشند. ( آنندراج ). || گل دوروی. قسمی گل سرخ. ( یادداشت مؤلف ). || هر چیز زوردار و قوی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دوروی شود. || کنایه است از کسی که سخت طرفدارمتعصب فرقه یا مذهب یا مسلکی باشد: یکی از پیروان دوآتشه میرزا حسین علی بها، شیخ علی اکبر شهمیرزادی بود. ( یادداشت مؤلف ).
- نان دوآتشه ؛ نان که خوب پخته و برشته شده باشد. دوتنوره. ( یادداشت مؤلف ).
|| هر چیزی که دو مرتبه تقطیر شده باشد. ( ناظم الاطباء ).
- عرق دوآتشه ؛ عرق شرابی که دو مرتبه تقطیر کرده باشند. ( ناظم الاطباء ). شرابی که مکرریا دو نوبت کشیده باشند. ( آنندراج ). || گل دوروی. قسمی گل سرخ. ( یادداشت مؤلف ). || هر چیز زوردار و قوی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دوروی شود. || کنایه است از کسی که سخت طرفدارمتعصب فرقه یا مذهب یا مسلکی باشد: یکی از پیروان دوآتشه میرزا حسین علی بها، شیخ علی اکبر شهمیرزادی بود. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
( دوآتشه ) ۱. چیزی که دوبار روی آتش گذاشته شده باشد.
۲. [مجاز] تندرو، افراطی.
۲. [مجاز] تندرو، افراطی.
واژه نامه بختیاریکا
( دو آتشه ) کنایه از
پیشنهاد کاربران
Deep
دو تنوره ( گویش تهرانی )
مجازاً ) متعصب، سخت مشتاق، پر حرارت
کلمات دیگر: