( صفت ) کندرو بطئ درنگ کار .
درنگ . یا مقدار . اندازه چیزی
درنگ . یا مقدار . اندازه چیزی
(رَ یا رِ) [ ع . ] (اِمص .) درنگ کردن .
(رَ یِّ) (ص .) کندرو، بطی ، درنگ کار.
ریث . [ رَی ْ ی ِ ] (ع ص ) بطی ٔ. درنگ کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاهل . درنگ کننده . (از آنندراج ).
ریث . [ رَ ] (ع اِ) درنگ . مثل : رب عجلة وَهبت ریثاً و فی التعجب ما اراثک علینا؛ ای ابطأک عنا. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درنگ . (آنندراج ). || مقدار. گویند: لم یلبث الا ریث کذا. و گویند: مایلبث الا ریثما کذا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندازه ٔ چیزی . (آنندراج ). مقدار مهلت از زمان . (از اقرب الموارد).
ریث . [ رَ ] (ع مص ) درنگ کردن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درنگی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). مولش . (فرهنگ فارسی معین ). راث علی خبرک ؛ ای ابطاء. (ناظم الاطباء).