(س ) (اِ. ) تُرشی ، سرکه .
سرکا
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سرکا. [ س ِ ] ( اِ ) سرکه و به زبان عربی خَل گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). سرکه. ( رشیدی ) :
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه
بدین سرکای نه سالش نباید کرد خرسندی.
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه
بدین سرکای نه سالش نباید کرد خرسندی.
مولوی ( از جهانگیری ).
هرکه صفراوی بود سرکا کشد.مولوی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
= سرکه
سرکه#NAME?
دانشنامه عمومی
سریح وکامل
سرعت در کشف ایده
ایده ساز serka
مختصات: ۳۶°۱۷′۱۶″ شمالی ۵۲°۳۷′۵۸″ شرقی / ۳۶٫۲۸۷۷۸°شمالی ۵۲٫۶۳۲۷۸°شرقی / 36.28778; 52.63278
سرکا، روستایی است از توابعشهرستان چالوس در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان بیرون بشم قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۹ نفر (۳۵خانوار) بوده است.
سرکا، روستایی است از توابعشهرستان چالوس در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان بیرون بشم قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۹ نفر (۳۵خانوار) بوده است.
wiki: سرکا
گویش مازنی
۱از توابع دهستان بیرون بشم نوشهر ۲چوب نیم سوخته
/sarkaa/ از توابع دهستان بیرون بشم نوشهر - چوب نیم سوخته
پیشنهاد کاربران
بالا در زبان ملکی گالی بشکرد
کلمات دیگر: