کلاغی
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
کلاغی، کلاغ مانند
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) منسوب به کلاغ . ۲ - ( اسم ) نوعی شمشیر .
فرهنگ معین
( ~ . ) (اِ. ) ۱ - (ص نسب . ) مانند کلاغ . ۲ - دستمال بزرگ ابریشمی . ۳ - نوعی روسری ابریشمی .
لغت نامه دهخدا
کلاغی. [ ک َ ] ( اِ ) چارقدی ابریشمین که زنان عشایر بر سر کنند. قسمی روی سری زنان از ابریشم و جز آن.دستمال بزرگ ابریشمین که مردان کرد بر کلاه و زنان کرد و جز آنان به سر و روی بندند. مشامی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). نوعی پارچه است. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). || نوعی شمشیر. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ) : از یمانی یک نوع برد که گوهر وی هموار بود به یک اندازه و سبز بود و متن او به سرخی زند و نزدیک دنبال نشانهای سپید دارد از پس یکدیگر مانند سیم و آن را کلاغی خوانند. ( نوروزنامه ).
دانشنامه آزاد فارسی
پوشش سر بانوان ایرانی در دورۀ قاجار و نوعی چارقد. این پوشش دستمال بزرگ ابریشمی سیاه رنگ، همچون پر کلاغ بود و آن را روی چارقد می بستند تا موی پیشانی را، که از زیر چارقد بیرون می زد، بپوشانند. لرها و کردها در شهرها، و به ویژه در روستاها، از کلاغی استفاده می کنند. کلاغی ها بسیار بزرگ اند و اطراف آن ریشه و گاه منگوله دارد. در ترکمن صحرا آن را به عنوان روسری به کار می برند. زنان عشایر لُر کوچک، از سه چارقد کلاغی برای پوشش سر خود استفاده می کنند. مردان کرد نیز گاه کلاغی به سر می بندند. اسکو، در شمال تبریز، کلاغی های مرغوبی، به ویژه به کردستان، صادر می کند.
wikijoo: کلاغی
کلمات دیگر: