کلمه جو
صفحه اصلی

شیروانی

فارسی به انگلیسی

gable roof-, native of shirvan, gable roof, housetop

gable roof


housetop


مترادف و متضاد

gable roof (اسم)
شیروانی، پشت بام شیروانی دار

فرهنگ فارسی

پوششی که باچوب وحلبی برروی سقف بعضی ازخانهااست
( صفت ) ۱ - منسوب به شیروان از مردم شیروان . ۲ - پوششی که با چوب حلب آهن سفید بر روی سقف بعضی از خانه ها سازند . ۳ - نوعی خیمه چهار گوشه .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) ۱ - پوششی که با چوب ، حلب و آهن روی سقف بعضی از خانه ها سازند. ۲ - نوعی خیمة چهارگوش .

لغت نامه دهخدا

شیروانی . [ شیرْ ] (اِخ ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی . سکنه ٔ آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


شیروانی . [ شیرْ ] (حامص مرکب ) شغل شیروان . شیربانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیروان شود.


شیروانی . [ شیرْ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ملک شیروان . (ناظم الاطباء). از مردم شیروان . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شیروان شود.


شیروانی . (اِ) خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند. (ناظم الاطباء). سقفی پوشیده از تنکه ٔ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته . (یادداشت مؤلف ). || نوعی خیمه ٔ چهارگوشه . (فرهنگ فارسی معین ).


شیروانی. [ شیرْ ] ( ص نسبی ) منسوب و متعلق به ملک شیروان. ( ناظم الاطباء ). از مردم شیروان. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به شیروان شود.

شیروانی. [ شیرْ ] ( حامص مرکب ) شغل شیروان. شیربانی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شیروان شود.

شیروانی. ( اِ ) خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند. ( ناظم الاطباء ). سقفی پوشیده از تنکه آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی خیمه چهارگوشه. ( فرهنگ فارسی معین ).

شیروانی. [ شیرْ ] ( اِخ ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی. سکنه آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه ها درست می کنند.
از مردم شیروان.

پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه‌ها درست می‌کنند.


از مردم شیروان.


دانشنامه عمومی

شیروانی یا شروانی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
منسوب به شیروان
منسوب به شروان
سقف شیروانی
زیرشیروانی: در خانه های با سقف شیروانی به اتاقی که در بالاترین طبقه و در زیر سقف شیبدار قرار دارد زیرشیروانی گفته می شود
شیروانی (روستا) روستایی است از توابع بخش کوهسار و در شهرستان سلماس استان آذربایجان غربی

دانشنامه آزاد فارسی

از گویش های کُردی کُرمانجی که در شیروان خراسان به آن سخن می گویند و به قوچانی و جابانی نزدیک است. واکه های شیروانی عبارت اند از: مصوت های مرکب /ay/، /uy/ و /aw/ و نیمه مصوت /w/. تغییر و تبدیل ها: تبدیل /a/ به /e/ در ev «لَب»؛ تبدیل /b/ به /v/؛ حذف صامت /d/ در zu «زود»؛ حذف صامت /z/ پایانی در ru «روز/خورشید». مضاف الیه پس از مضاف می آید و نشانة آن کسره است. صفت بعد از موصوف است و نشانة آن براساس هماوایی با مصوت آخر /-e/ یا /-i/ و در مورد جمع /-a/ است. همچون دیگر گویش های کردی صرف فعل حالت ارگیتو دارد: dim az we «او مرا دید»، برخی از واژگان شیروانی: bri «ابرو»، xue «نمک»، xwaye «خدا»، daw «دوغ»، derang «دیر»، qol «کوتاه»، baz «گوسفند»، hiv «ماه/مهتاب»، و gujji «سگ».
50010800

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیروانی (ابهام زدایی). شیروانی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حیدرعلی شیروانی، از علمای قرن دوازدهم هجری قمری و متخصص در فقه، تفسیر، حدیث و کلام• زین العابدین شیروانی، زین العابدین شیروانی از عارفان و درویشان نعمت اللهی• محمد شیروانی، از علمای قرن یازدهم هجری قمری• علی شیروانی ، از علما و محققین معاصر
...

پیشنهاد کاربران

اهل شیروان٬منتصب به ملک شیروان


طایفه شیروانی ایل بختیاروند
ساکن مسجدسلیمان. فارسان. اصفهان . اهواز

تیره اردشیر وند طایفه خلیلی منجزی
مسجدسلیمان. لالی. اندیکا. گتوند. شوشتر. سردار آباد. میان آب. اهواز. کوهرنگ. فریدونشهر. اصفهان. زرین شهر.


طایفه شیرالی ایل بختیاروند
مسجدسلیمان. شوشتر. باغملک. ایذه. بهبهان

تیره شیرالی طایفه هلیساد ایل بختیاروند
اردل . لردگان. ایذه
( هلی::هلیلی، حلیلی. خلیلی )
ساد*تاد*::گراز








طایفه شیرانی ایل بختیاروند قوم لر
ایذه. شلیل اردل. لردگان
طایفه شیروانی ایل بختیاروند قوم لر
کلواری لردگان . مسجدسلیمان. شوشتر. فارسان

معنی شیروانی از پدر بزرگ مان که نسل آنها در کوردستان عراق در منطقه شیروان بودن الهام گرفته است که این حدود ۷_۸ قرن است که به این منطقه مهاجرت کردند.
وبا طی زمان با افزایش جمعیت روستا به وجود آمده است که همه جمعیت از یک پدر هستند


کلمات دیگر: