روشندلی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
روشن ضمیری دانایی آگاهی .
فرهنگ معین
( ~. دِ ) (حامص . ) آگاهی .
لغت نامه دهخدا
روشندلی. [ رَ / رُو ش َ دِ ] ( حامص مرکب ) صفت روشندل. روشن ضمیری. دانایی. آگاهی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
سکندر که خورشید آفاق بود
به روشندلی در جهان طاق بود.
چو شمس آن ز روشندلی بی نظیر.
آمده در منزل بی منزلی.
سکندر که خورشید آفاق بود
به روشندلی در جهان طاق بود.
نظامی.
بخوبی شد این یک چوبدر منیرچو شمس آن ز روشندلی بی نظیر.
نظامی.
همتش از غایت روشندلی آمده در منزل بی منزلی.
نظامی.
و رجوع به روشندل شود.کلمات دیگر: