کلمه جو
صفحه اصلی

نظره

عربی به فارسی

مشي , نزديک شدن , خيره نگاه کردن , چشم دوختن , زل زل نگاه کردن , بادقت نگاه کردن , نگاه خيره , نگاه , نظر , نگاه کردن , نگريستن , ديدن , چشم رابکاربردن , قيافه , ظاهر , بنظرامدن مراقب بودن , وانمود کردن , ظاهر شدن , جستجو کردن


فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) یک بارنگریستن یک دفعه نظر انداختن . ۲ - لمحه . ۳ - هیات . ۴ - رحمت جمع : نظرات .
مهلت ٠ درنگی در امور ٠ تاخیر و امهال ٠ درنگی و تاخیر در کارها ٠ یا تاخیر کردن ٠ زمان دادن ٠

فرهنگ معین

(نَ رَ یا رِ ) [ ع . نظرة ] (مص م . ) ۱ - یک بار نگریستن ، یک دفعه نظر انداختن . ۲ - لمحه . ۳ - هیأت . ۴ - رحمت . ج . نظرات .

لغت نامه دهخدا

نظره. [ ن َ رَ / رِ ] ( از ع ، اِ ) نظرة. یک نگاه. لمحه. یک بار نگریستن :
رای تو به یک نظره دزدیده ببیند
ظنی که کمین دارد در خاطر غدار.
( کلیله و دمنه ).
نظره اولی نظره ابلهان است. ( کلیله و دمنه ).
چنان به نظره اول ز شخص می ببری دل
که باز می نتواند گرفت نظره ثانی.
سعدی.

نظرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) یکبار نگریستن . (فرهنگ خطی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اللمحة بالعجلة؛ با شتاب نظر افکندن ؛ (از اقرب الموارد) (متن اللغة). لمحة. (المنجد). رجوع به نظره شود. || مهربانی . رحمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). رحمة، گویند:نظره بعین النظرة؛ ای بعین الرحمة. (المنجد). || ننگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || زشتی پیکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سوء الهیئة و زشتی وشنعت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). سوء هیأت . (المنجد). || برگشتگی صورت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متغیر شدن تن و گونه ٔ رو. (فرهنگ خطی ). شحوب . (متن اللغة). || بیهوشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غشیة. (متن اللغة). || ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هیبة. (متن اللغة). || هیأت . (اقرب الموارد) (المنجد). || چشم زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زیان داشت یا وسوسه ٔ جن و پری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) . || (مص ) نُظِرَ نَظْرَةً (به صیغه ٔ مجهول )؛ پری زده گردیدن . نظر خوردن . نظر خوردن و به حال غشی افتادن . (از متن اللغة).


نظرة. [ ن َ ظِ رَ ] (ع اِ) مهلت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (مهذب الاسماء). درنگی در امور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تأخیر و امهال . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). درنگی و تأخیر در کارها. (ناظم الاطباء). نسئه . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) تأخیر کردن . زمان دادن . (از منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. یک مرتبه نگریستن، یک نظر انداختن، لمحه.
۲. شکل، هیئت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَظْرَةً: نگاهی - نظری - نگاهی خاص - یک نگاه (وزن فعلة وزن مخصوص افاده نوع است و نظرة یعنی نوع خاصی نگاه ویا به معنی یک بار انجام کاری است که در آن صورت به معنی یک نگاه می شود. در عبارت "فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی ﭐلنُّجُومِ "منظور این است که حضرت ابراهیم علیه ...
معنی نَظِرَةٌ: مُهلت
ریشه کلمه:
نظر (۱۲۹ بار)


کلمات دیگر: