شیبانیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( شیبانید شیباند خواهد شیبانید شیباننده شیبانیده شیبان لازم : شیبیدن ) ۱ - مخلوط کردن ( آرد با آب و مانند آن ) خمیر کردن . ۲ - فریفته گردانیدن . ۳ - لرزانیدن .
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) ۱ - مخلوط کردن . ۲ - فریفته ساختن . ۳ - لرزانیدن .
لغت نامه دهخدا
شیبانیدن. [ دَ ] ( مص ) متعدی شیبیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). آرد گندم و امثال آنرا در آب و غیره آمیختن و بر هم زدن. ( برهان ) ( آنندراج ). مخلوط و آمیخته کردن. ( ناظم الاطباء ). || لرزانیدن. ( برهان )( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به شیبیدن شود.
فرهنگ عمید
۱. لرزانیدن.
۲. فریفته ساختن.
۳. آشفته کردن، درهم کردن.
۴. مخلوط کردن آرد با آب، خمیر کردن.
۲. فریفته ساختن.
۳. آشفته کردن، درهم کردن.
۴. مخلوط کردن آرد با آب، خمیر کردن.
کلمات دیگر: