ده جزئ دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات .
سرکوبه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(سَ بَ یا بِ ) (اِ. ) گرز.
لغت نامه دهخدا
سرکوبه . [ س َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) از: سر + کوب (کوفتن ) + َه (نشانه ٔ اسم آلت ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).گرز گران . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) :
سخت سرکوفته دارندش و او نالد زار
ناله ٔ مرد ز سرکوبه ٔ اعدا شنوند.
|| (ن مف مرکب ) سرکوفته . خسته . رنجور :
سرکوبه ٔ دوریم مکن بیش
من خود خجلم ز کرده ٔ خویش .
سخت سرکوفته دارندش و او نالد زار
ناله ٔ مرد ز سرکوبه ٔ اعدا شنوند.
خاقانی .
|| (ن مف مرکب ) سرکوفته . خسته . رنجور :
سرکوبه ٔ دوریم مکن بیش
من خود خجلم ز کرده ٔ خویش .
نظامی .
سرکوبه. [ س َ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) از: سر + کوب ( کوفتن ) + َه ( نشانه اسم آلت ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).گرز گران. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) :
سخت سرکوفته دارندش و او نالد زار
ناله مرد ز سرکوبه اعدا شنوند.
سرکوبه دوریم مکن بیش
من خود خجلم ز کرده خویش.
سرکوبه. [ س ِ ب َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات. دارای 546 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه چوگان. محصول آن غلات ، بنشن ، چغندر قند، پنبه ، انگور، بادام. شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
سخت سرکوفته دارندش و او نالد زار
ناله مرد ز سرکوبه اعدا شنوند.
خاقانی.
|| ( ن مف مرکب ) سرکوفته. خسته. رنجور :سرکوبه دوریم مکن بیش
من خود خجلم ز کرده خویش.
نظامی.
سرکوبه. [ س ِ ب َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات. دارای 546 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه چوگان. محصول آن غلات ، بنشن ، چغندر قند، پنبه ، انگور، بادام. شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
فرهنگ عمید
۱. گرز، گرز گران.
۲. (اسم مصدر ) طعنه، سرزنش.
۲. (اسم مصدر ) طعنه، سرزنش.
دانشنامه عمومی
سرکوبه (خمین)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان خمین در استان مرکزی ایران است.
این روستا در دهستان حمزه لو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۸۰نفر (۹۲خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان حمزه لو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۸۰نفر (۹۲خانوار) بوده است.
wiki: سرکوبه
کلمات دیگر: