کلمه جو
صفحه اصلی

نگنده

فرهنگ معین

(نَ یا نِ گَ دَ یا دِ ) (اِمف . ) ۱ - آجیده شده (جامه )، بخیه کردن (سوزنی ). ۲ - آن چه در زمین و غیره پنهان کنند، دفینه . ۳ - دفن شده ، حال شده .

لغت نامه دهخدا

نگنده. [ ن ِ گ َ دَ / دِ ] ( اِ ) نکنده. بخیه و آجیده جامه و سوزنی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || به معنی دفینه هم گفته اند یعنی آنچه در زمین و غیره پنهان کنند، و در نسخه دیگر دفتینه نوشته بودند و آن افزاری است جولاهگان را. ( برهان قاطع ) . || ( ن مف ) جامه آجیده شده. سوزنی بخیه کرده. ( از فرهنگ فارسی معین ).


کلمات دیگر: