گوریده
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تار، نخ گوریده، ابریشم خامه، وضع اشفته، گوریده
کج خلق، گوریده، گرفتار دام
ژولیده، درهم و برهم، گوریده، گیردار
فرهنگ فارسی
( اسم ) آشفته درهم و برهم .
فرهنگ معین
(دَ یا دِ ) (اِمف ) آشفته ، درهم و برهم .
لغت نامه دهخدا
گوریده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) ژولیده. آشفته. درهم و برهم ، چنانکه موی یا ریسمان و ابریشم و جز آن. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: