صداي غوک يا وزغ , صداي کلا غ , غارغار کردن , چون غوک يا قورباغه صدا کردن , جيغ ناگهاني زدن , اعتراض کردن , غرولند کردن , صداي اردک دراوردن , قدقدکردن , جيغ , فرياد
نعیق
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
بانگ کردن کلاغ، بانگ زدن شبان بگوسفندان
۱ - ( مصدر ) بانگ کردن کلاغ . ۲ - ( اسم ) بانگ کلاغ : نعیق تو ( غراب ) بسیار و ما را عشیقی نباید بیک دوست چندین نعیقا. ( منوچهری .د.چا.۳ ) ۵:۲ - ( مصدر ) بانگ زدن چوپان بگوسفندان .
۱ - ( مصدر ) بانگ کردن کلاغ . ۲ - ( اسم ) بانگ کلاغ : نعیق تو ( غراب ) بسیار و ما را عشیقی نباید بیک دوست چندین نعیقا. ( منوچهری .د.چا.۳ ) ۵:۲ - ( مصدر ) بانگ زدن چوپان بگوسفندان .
فرهنگ معین
(نَ ) [ ع . ] (مص ل . ) بانگ کردن کلاغ .
لغت نامه دهخدا
نعیق. [ ن َ ] ( ع اِ ) بانگ زاغ. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). آواز کلاغ بی آنکه گردن بکشد، خلاف نعیب. بانگ کلاغ. غارغار کلاغ. نغیق. ( یادداشت مؤلف ) :
نعیق تو بسیار ما را عشیقی
نباید به یک دوست چندین نعیقا.
نعیق تو بسیار ما را عشیقی
نباید به یک دوست چندین نعیقا.
منوچهری.
گفتی نعیق غراب البین در پرده الحان اوست.( گلستان سعدی ). || صیحه. بانگ. || بانگ شبان به گوسفندان. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) بانگ کردن شبان گوسپندان خود را و زجر نمودن. ( آنندراج ). بانگ بر گوسفندان زدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ شبان به گوسفندان زدن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ). نعق. نعاق. نعقان. ( متن اللغة ). رجوع به نعق شود. || بانگ کردن کلاغ. ( تاج المصادر بیهقی ). نعاق. ( از متن اللغة ). رجوع به نعق و نعاق شود.فرهنگ عمید
۱. بانگ کردن کلاغ.
۲. بانگ زدن شبان به گوسفندان.
۳. (اسم ) صدای کلاغ.
۲. بانگ زدن شبان به گوسفندان.
۳. (اسم ) صدای کلاغ.
کلمات دیگر: