کلمه جو
صفحه اصلی

ده پنجی

فرهنگ فارسی

( صفت ) زر وسیمی که نصف آن با فلز دیگر مخلوط باشد زر قلب و ناسره .

فرهنگ معین

(دَ پَ ) (ص نسب . ) زر و سیمی که نصف آن با فلز دیگر مخلوط باشد.

لغت نامه دهخدا

ده پنجی. [ دَه ْ پ َ ] ( ص نسبی ) ده پنج. زر ناسره و غیرخالص که ده دینار آن پنج دینار باشد و بر این قیاس زر دهدهی یعنی زر سره و خالص. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).زر کم عیار بسیار غش. ( غیاث ). زر قلب و ناسره. ( از برهان ). زر و سیمی که نصف آن ( یعنی از هر ده حصه پنج حصه ) فلزی دیگر باشد. ( یادداشت مؤلف ) :
با من آن شد که در سخن سنجی
دهدهی زر دهم نه ده پنجی.
نظامی.
در ترازوی آسمان سنجی
بازجستند سیم ده پنجی.
نظامی.


کلمات دیگر: