کلمه جو
صفحه اصلی

دمبل

فارسی به انگلیسی

dumbbell

مترادف و متضاد

abscess (اسم)
ورم چرکی، دمل، ابسه، دمبل، ماده، خراج

dumbbell (اسم)
دمبل، اسباب ورزشی

فرهنگ فارسی

آلتی است که در ورزشهای بدنی بخصوص زیبایی اندام یکار رود و آنرا معمولا یک جفت است که هر کدام را در یک دست گرفته ضمن باز و بسته کردن دست عضلات بازو پشت بازو ساعد و کتف را تقویت میکند . یا دمبل صفحه یی دمبلی که وزن آن با اضافه کردن و کم کردن صفحات مختلف قابل تغییر است . یا دمبل قالبی دمبلی که وزن آن ثابت است و فابل کم و زیاد کردن نیست برای جثه های مختلف از ۴ کیلویی تا ۱۲ کیلویی ( یک جفت ) وجود دارد
دمل و آن غده ایست که در بدن بر آید و از آن جراحت آید .

فرهنگ معین

(دَ بِ )(اِمر. )آلتی است که در ورزش های بدنی به خصوص زیبایی اندام به کار رود.

لغت نامه دهخدا

دمبل . [ دَ ب ِ ] (انگلیسی ، اِ) از آلات ورزشی به صورت یک جفت وزنه ٔ کوچک که هر کدام را در یک دست گیرند.


دمبل . [ دُ ب َ ] (اِ) دمل ، و آن غده ای است که در بدن برآید و از آن جراحت آید. (لغت محلی شوشتر). و رجوع به دمل شود.


دمبل. [ دَ ب ِ ] ( انگلیسی ، اِ ) از آلات ورزشی به صورت یک جفت وزنه کوچک که هر کدام را در یک دست گیرند.

دمبل. [ دُ ب َ ] ( اِ ) دمل ، و آن غده ای است که در بدن برآید و از آن جراحت آید. ( لغت محلی شوشتر ). و رجوع به دمل شود.

فرهنگ عمید

از آلات ورزش و آن میلۀ کوتاه فلزی است که در دو سر آن دو گلولۀ فلزی قرار دارد و یک جفت است و هنگام ورزش هرکدام را به یک دست می گیرند و دست ها را باز و بسته می کنند.

دانشنامه عمومی

دمبل (ابزار ورزشی) نام یکی از ابزار پرورش اندام است.
دمبل (گیاه) نام یک گیاه از تیره ریشه داران است.
دُمبَل یا دنبل به معنی دُم چربی دار گوسفندان است. این واژه دیگرگون شده واژه دنبال است.

گویش مازنی

/dembel/ گوسفند دنبه دار

گوسفند دنبه دار


واژه نامه بختیاریکا

( دُمبُل ) غده لوبیا شکل زیر پوست؛ مری

پیشنهاد کاربران

دِمبِل : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که دم بزرگ و پر چربی دارد.


کلمات دیگر: