کلمه جو
صفحه اصلی

مجن

فرهنگ فارسی

قصبه جزئ دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود . کوهستانی سردسیرخوش آب و هوا . ۳۴٠٠ تن سکنه .
( اسم ) سپر جمع : مجان : گردون پلاسش بافته اختر زمامش تافته وز دست و یالش یافته روی زمین شکل مجن . ( معزی )
مجنون و دیوانه

فرهنگ معین

(مِ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) سپر.

لغت نامه دهخدا

مجن. [ م ِ ج َن ن ] ( ع اِ ) سپر. ( دهار ). سپر. ج ، مَجان . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). سپر که پناه زخم تیغ است. مِجَنَّة. ( آنندراج ) ( غیاث ). سپر فراخ. سپر. اسپر. جُنَّة. تُرس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ای گه انداختن تیر آز
زرّ تو اندر کف زائر مجن.
فرخی.
از تیرهای حادثات جهان
دولت گرفته پیش رویت مجن.
فرخی.
گفتم موافقان را مهر وهواش چیست
گفتا یکی سلیح تمام و یکی مجن.
فرخی.
پشت او و پای او و گوش او و گردنش
چون کمان و چون رماح و چون سنان و چون مجن.
منوچهری.
از نهیب تیرتان هر شب زمین
ز ابرتیره پیش روی آرد مجن.
ناصرخسرو.
به قصدکین تو در، فایدت نداشت حذر
به تیغ عزم تو بر، منفعت نکرد مجن.
عثمان مختاری ( دیوان چ همایی ص 418 ).
اگر زمین همه چون صبح پر ز تیغ شود
شود به پیشش رایت چو قرص مهر مجن.
مسعودسعد.
گردون پلاسش بافته اختر زمامش تافته
و ز دست و پایش یافته روی زمین شکل مجن.
امیرمعزی.
این خطابت از دو معنی چون برون آید همی
گر چنین خوانْمت نجمی ور چنین خوانم مجن .
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 276 ).
همیشه تا بنوشتن عنا بود چو غنا
بدان قیاس که باشد محن بسان مجن
تن ترا مجن از حفظ ایزدی بادا
غنا ترا و حسود تراعنا و محن.
سوزنی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
پس زیانش نیست پر گو بر مکن
گر رسد تیری به پیش آرد مجن.
مولوی.
خواه باغ و مرکب و تیغ و مجن
خواه ملک و خانه و فرزند و زن.
مولوی.
|| قَلَب َ مِجَنَّه ُ؛ بی حیا و خودرأی گردید و کرد آنچه خواست. ( منتهی الارب ). شرم را به یک سو نهاد و کرد آنچه خواست. و گویند: مالک امر خود شد و در آن خودرای گردید. ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
قلب له ظهرالمجن ؛ یعنی گذاشت دوستی و رعایت را و این مثل را درباره آن گویند که با کسی دوستی و رعایت داشته و سپس تغییر حالت داده و بر گشته باشد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
|| حمیل. ( منتهی الارب ). حمیل زنان. ( ناظم الاطباء ). وشاح [ وُ / وِ ] . ( از اقرب الموارد ). || کمربند چرمین. ( ناظم الاطباء ).

مجن . [ م ُ ] (ع مص ) بی باک گردیدن . (آنندراج ). مَجانَة. (ناظم الاطباء). || شوخ چشم شدن . (آنندراج ). رجوع به مجانة شود.


مجن . [ م ُ ج َن ن ] (ع ص ) مجنون و دیوانه . (ناظم الاطباء).


مجن . [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) قصبه ای جزو دهستان پشت بسطام در بخش قلعه نو شهرستان شاهرود است که در 42 هزارگزی غرب قلعه نو واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 3400 تن سکنه دارد. تابستانها از حدود گرگان برای استفاده از هوای ییلاقی و تعلیف احشام ، عده ای به این دهستان می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


فرهنگ عمید

سپر.

دانشنامه عمومی

مُجـِن از شهرهای استان سمنان است. این شهر در ۳۵ کیلومتری شمال غربی شاهرود، در بخش مرکزی در شهرستان شاهرود قرار گرفته است. جمعیت این شهر بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۵٫۵۲۸ نفر بوده است.
چشمه گرآب
منطقه گردشگری تجر «فرحزاد» (چشمه آب سیاه چشمه و چشمه پالیزو)
آبشار تنگه داستان
آبشار تنگه اسمال
آبشار تنگه تاریک
چشمه هفت رنگ
آبشار مصنوعی
سد تنگه تاریک
امامزاده ابراهیم
مقبره زیارتی پیر
چشمه آب درگویی
چشمه آب درخانیاب (که روستای درخانیاب و باغستان های ان بسیار زیبا و دلنشین می باشد) از جاهای دیدنی دیگر در شهر مجن محله سرزیارت می باشد که بر روی انتهای شمالی و جنوبی یک رشته کوه قرار دارد و این رشته کوه به صورت یک یال بین ۲ رودخانه پی حصار و پیش ده قرار دارد و محله (سرزیارت) در ارتفاع حدود ۸۰ متری بر روی این رشته کوه از نقطه ورودی شهر مجن قرار دارد منازل مسکونی به صورت پله ای بر روی هم قرار داشته و اکثراً پشت بام یک ساختمان، حیاط ساختمان مسکونی بالایی می باشد و هم در جهت جنوبی و هم در جهت شمالی این رشته کوه ساختمان ها به صورت پله پله قرار داشته و زیبایی خاصی را دارا هستند و به ویژه اینکه این محله از مجن، اغلب منازل مسکونی با بافت و معماری قدیمی بوده و از خشت و سنگ با پوشش کاه و گل ساخته شده اند. همچنین مقبره زیارتی عارف قدیمی پیر (که گفته شده این پیر از شاگردان بنام عارف مشهور ایرانی ابوالحسن خرقانی بوده است) و حسینیه های قلعه و سفلی نیز در این محله واقع شده اند.
این شهر به دلیل قرار گرفتن در منطقه کوهستانی، شهری بن بست است و تنها راه ارتباطی آن جاده ای آسفالت است که مجن را به شاهرود و گرگان ارتباط می دهد.
مجن در میان دره نسبتاً پهناوری میان دو رودخانه پی حصار و پیش ده بنا شده است. شغل اکثر اهالی آن، کشاورزی، باغداری و دامداری است. محصولات کشاورزی آن، سیب زمینی و گندم، جو و محصولات باغی شامل زردآلو، سیب، گردو، گیلاس و آلبالو است.
ماسوله کویر: مجن بناهایی پلکانی و معماری ویژه (شبیه به شهر ماسوله) دارد. در بافت قدیمی شهر دیوارها و سقف اتاق ها با خاک قرمز و زرد تزئین شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

مُجِن
مُجِن
شهری در استان سمنان، شهرستان شاهرود، بخش بسطام. با ارتفاع ۲,۰۵۰ متر، در منطقه ای کوهستانی، در ۱۵۲کیلومتری شمال شرقی سمنان و ۲۹کیلومتری غرب شمالی شاهرود، در انتهای راه شاهرود به مُجِن قرار دارد. این شهر محل تلاقی رودهای سرتنگه و داستان است. اقلیم این شهر سرد و نیمه خشک و جمعیت آن ۶,۲۴۵ نفر است.

پیشنهاد کاربران

مِجَن = سپر

من خودم مال مُجِن هستم شهر بسیار زیبا و خوش اب و هواست حتما پیشنهاد میکنم به این شهر بیاید

من خودم توی مُجِن هستم شهر بسیار زیبا و خوش آب و هوای است حتما پیشنهاد میکنم به این شهر بیاید


کلمات دیگر: