چرک، ریم، پلیدی، ادناس جمع، چرکین، چرک آلود، ریمناک، پلید، زشتخو
( صفت ) ۱ - چرکین پلید ریمناک . ۲ - زشت خوی بد خلق : جمع ادناس .
ریمناکی . شوخ . پلیدی .
( صفت ) ۱ - چرکین پلید ریمناک . ۲ - زشت خوی بد خلق : جمع ادناس .
ریمناکی . شوخ . پلیدی .
دنس . [ دَ ن َ ] (ع اِ) ریمناکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وسخ . شوخگنی . شوخ . پلیدی . ناپاکی . (یادداشت مؤلف ). چرکنی . (ناظم الاطباء).
دنس . [ دَ ن َ ] (ع مص ) ریمناک شدن جامه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شوخگن شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). چرک و چرکناک شدن . (غیاث ). چرکین شدن . چرکن شدن . (یادداشت مؤلف ). || معیوب و زشت گردیدن عرض و خلق . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
دنس . [ دَ ن ِ ] (ع ص )آلوده به ریم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شوخگن . (نصاب الصبیان ). چرک آلوده که به هندی میلا گویند (غیاث ). ناپاک . چرکین . (یادداشت مؤلف ). مرد آلوده ابرو و زشت خو. ج ، ادناس ، مدانیس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زشت خوی . بدخلق . (یادداشت مؤلف ).