رویاندن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
نمودادن وشدکردن، پرورش دادن وبه ثمررساندن
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) نک رویانیدن .
لغت نامه دهخدا
رویاندن. [ دَ ] ( مص ) رویانیدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رویانیدن شود.
فرهنگ عمید
بذر یا دانۀ کاشته شده را نمو دادن و به ثمر رسانیدن.
کلمات دیگر: