مترادف محارست : پاسداری، حراست، حفظ، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهبانی، نگهداری
محارست
مترادف محارست : پاسداری، حراست، حفظ، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهبانی، نگهداری
مترادف و متضاد
پاسداری، حراست، حفظ، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهبانی، نگهداری
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) نگاهبانی کردن پاسبانی کردن . ۲ - ( اسم ) نگاهبانی .
فرهنگ معین
(مُ رَ سَ ) [ ع . محارسة ] (مص م . ) نگاهبانی کردن ، پاسبانی کردن .
لغت نامه دهخدا
محارست. [ م ُ رَ س َ ] ( ع اِمص ) نگهبانی. محافظت و حراست. ( ناظم الاطباء ).
- محارست کردن ؛ پاس داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ملک قناعت را محارست کنی . ( گلستان ).
|| گوش داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- محارست کردن ؛ پاس داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ملک قناعت را محارست کنی . ( گلستان ).
|| گوش داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
پیشنهاد کاربران
پاسبانی کردن . نگهبانی کردن از جایی . نگاه کردن و مراقبت کردن
کلمات دیگر: