کلمه جو
صفحه اصلی

مچیدن

فارسی به انگلیسی

saunter, traipse

saunter


فرهنگ معین

(مَ دَ ) (مص ل . ) خرامیدن ، از روی ناز راه رفتن .

لغت نامه دهخدا

مچیدن. [ م َ دَ / م ِ دَ ] ( مص ) بمعنی خرامیدن و رفتاری باشد از روی ناز و زیبایی. ( برهان ). خرامیدن بود و آن را چمیدن نیز گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). بمعنی چمیدن است یعنی راه رفتن از روی ناز و خرامیدن. و به کسر اول اصح است. ( انجمن آرا ). رفتن با تبختر و کر و فر و حشمت و خرامیدن. ( ناظم الاطباء ). مقلوب چمیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). || بمعنی دیدن هم آمده است. ( برهان ). دیدن و نگریستن. ( ناظم الاطباء ). کردی ، مچندن ( برهم نهادن چشم. بستن چشم ). ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ عمید

۱. چمیدن، خرامیدن، از روی ناز راه رفتن.
۲. دیدن.


کلمات دیگر: