کلمه جو
صفحه اصلی

سگاله

فارسی به انگلیسی

spurred rye


مترادف و متضاد

excrement (اسم)
نجاست، پس مانده، مدفوع، زوائد، فضله، سگاله، عن

فرهنگ فارسی

سرگین سگ فضله کلب .

فرهنگ معین

(سَ لَ ) (اِمر. ) سرگین سگ .

لغت نامه دهخدا

سگاله. [ س َ / س ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) سرگین سگ. ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( برهان ). فضله سگ. ( رشیدی ). و این مخفف سگ گاله است یعنی فضله سگ و انداخته سگ. ( رشیدی ) :
یکی بدید به گوه افتاده مسواکش
ربود تا بردش بازجای و باز کده
یکی بگفت که مسواک خواجه گنده شده ست
که این سگاله و گوه سگ است خشک شده.
عماره مروزی ( از لغت فرس اسدی ص 447 ).
برداشتم نقاب و نگه کردم اندر او
ماننده بود راست به بدبو سگاله ای.
ادیب صابر.
برای ریش خصمت میکند راست
زمانه مرهم خوب از سگاله.
شمس فخری.

فرهنگ عمید

سرگین سگ، فضلۀ سگ.


کلمات دیگر: