کلمه جو
صفحه اصلی

کشفت

فرهنگ معین

(کَ شَ ) ۱ - (ص . ) پراکنده ، پریشان . ۲ - (فع . ) سوم شخص مفرد ماضی از «کشفتن ».

لغت نامه دهخدا

کشفت. [ ک َ ش َ / ک ُ ش ُ ] ( مص مرخم ، اِمص ) پراکندگی. پریشانی. || پژمردگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کشفتن شود.

کشفت. [ ک َ ش َ / ک ُ ش ُ ] ( اِ ) عبادتخانه یهود و کنیسه. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). ظاهراً دگرگون شده کنشت است. رجوع به کنشت شود.

کشفة. [ ک َ ش َ ف َ ] ( ع اِ ) بالارستن جای موی پیشانی. ( منتهی الارب ).

کشفة. [ ک ُ ش ُ ف َ ] ( ع اِ ) موی پیشانی بالا رسته و برگشته. ( منتهی الارب ). کَشَفَة.

کشفت . [ ک َ ش َ / ک ُ ش ُ ] (اِ) عبادتخانه ٔ یهود و کنیسه . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ظاهراً دگرگون شده ٔ کنشت است . رجوع به کنشت شود.


کشفت . [ ک َ ش َ / ک ُ ش ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) پراکندگی . پریشانی . || پژمردگی . (ناظم الاطباء). رجوع به کشفتن شود.



کلمات دیگر: