کلمه جو
صفحه اصلی

شکرفنده

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - لغزنده بسر در آینده . ۲ - اسب سکندری خور .

فرهنگ معین

(ش کَ فَ دَ یا دِ ) (ص فا. ) ۱ - لغزنده . ۲ - اسبی که زیاد سکندری می خورد.

لغت نامه دهخدا

شکرفنده. [ ش ِ / ش َ ک َ ف َ دَ / دِ ] ( نف ) لغزنده و به سردرآینده.( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ). لغزیدن و بسر درآمدن اسب ، در برهان آورده و شکرفیدن را مصدر آن شمرده ، هردو بدین معنی خطاست ، اصل شکوخ و شکوخیدن است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به شکوخیدن شود. || اسبی که سکندری خورد. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ).

فرهنگ عمید

ویژگی اسبی که زیاد سکندری می خورد، به سردرآینده.


کلمات دیگر: