کلمه جو
صفحه اصلی

متواطی

عربی به فارسی

همدست , شريک يا معاون جرم


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - موافقت کننده با یکدیگر سازوار : و نه چنان چون سپیدی بر برف و بر کافور که یکی را بیش از دیگر نیست تا متواطی بودی . ۲ - کلمه ای که معنیی عام و مشترک بین افرادی چند علی التساوی داشته باشد مقابل مشکک مانند انسان که مفهوم آن در افراد بسیار موجود است .

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع .متواطی ء ] (اِفا. ) ۱ - موافقت کننده با یکدیگر، سازوار. ۲ - کلمه ای که معنیی عام و مشترک بین افرادی چند علی التساوی داشته باشد، مق . مشکک .

لغت نامه دهخدا

متواطی ٔ. [ م ُ ت َ طِءْ ] ( ع ص ) با هم موافقت و سازواری و اتفاق کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). موافق و سازوار با همدیگر. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح منطقی ) آن کلی است که حصول معنی و صدق آن بر همه افراد ذهنی و خارجی آن یکسان باشد مانند انسان که بر همه افراد ذهنی و خارجی انسان منطبق شود، خواه قوی باشد و خواه ضعیف ، دانشمند و یا نادان. چنانکه نمیتوان گفت یکی انسان است و دیگری بیشتر از او انسان است. ( از تعریفات جرجانی ). مقابل مشکک : و نه چنان سپیدی بر برف و بر کافور، که یکی را بیش از دیگر نیست تا متواطی بودی. ( دانشنامه ص 38 ).

فرهنگ عمید

موافقت کننده با یکدیگر، موافق و سازوار با یکدیگر.


کلمات دیگر: