کلمه جو
صفحه اصلی

فنطاس

فرهنگ معین

(فِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - حوضچه ای در کشتی که زهاب آب های کشتی در آن جمع گردد. ۲ - بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. ۳ - کاسه ای که بدان آب شیرین تقسیم کنند، ج . فناطیس .

لغت نامه دهخدا

فنطاس. [ ف ِ ] ( ع اِ ) حوضچه ای در کشتی که زهاب آبهای کشتی در آن جمع گردد. ( فرهنگ فارسی معین ). حوض کشتی که در آن نشانه آب آن گرد آید. || آوندی ساخته از چوب در کشتی که در آن آب خوردن نهند. ( منتهی الارب ). بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. ( فرهنگ فارسی معین ) : جهازات را مکلکل گردانید و فنطاسها که اوانی آب باشد چون دیده عشاق از اشک مالامال ساخت. ( تاریخ وصاف ). || کاسه ای که بدان آب شیرین بخش نمایند. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: