کلمه جو
صفحه اصلی

نقبا

فرهنگ فارسی

جمع نقیب : ۱- نقیبان. ۲ - آنهایی هستند که بر ضمایر مردم مطلعند و آنهاسیصد نفرند

لغت نامه دهخدا

نقبا. [ ن ُ ق َ ] ( ع اِ ) مهتران. بزرگان. پیشوایان. ( ناظم الاطباء ). نقباء. ج ِ نقیب. رجوع به نقیب و نیز رجوع به نقباء شود.

فرهنگ عمید

= نقیب

نقیب#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَقْباً: نقب - رخنه - سوراخ
ریشه کلمه:
نقب (۳ بار)

سوراخ کردن. راغب گوید: نقب در دیوار و پوست مانند ثقب (سوراخ کردن) است در چوب. . یعنی نتوانستند از آن سد بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند طبرسی آن را سوراخ وسیع و نیز راهی که در کوه است گفته است. * تَنْقیب: به معنی سیر کردن و راه رفتن است در مفردات گفته: «نَقَّبَ الْقَوْمُ: سارُوا» طبرسی گوید: تنقیب باز کردن راهی است که صلاحیت رفتن دارد و در شعر امرؤالقیس به معنی مسافرت است که گوید: لَقَدْ نَقَّبْتُ فِی الْآفاقِ حَتَّی رَضیتُ مِنَ الْغَنیمَةِ بِالْاِیابِ‏ در آفاق مسافرت کردم تا جائی که غنیمت را در بازگشتن دانستم. ظاهراً مراد از آیه راهها باز کردن است یعنی: چه بسیار قویتر از آنها را که هلاک گرداندیم و آنها در سرزمین‏ها راهها باز کردند (و یا در بلاد مسافرتها کردند) آیا فراری از هلاک داشتند؟ *. نقیب القوم کسی است که از احوال و از وضع قوم مطلع است وضع آنها را جستجو می‏کند، گویی اسرار آنها را سوراخ کرده و پی می‏برد راغب گوید: «اَلنَّقیبُ: اَلْباحِثُ عَنِ الْقَوْمِ وَعَنْ أَحْوالِهِمْ» ظاهرا مراد از آن در آیه سرپرست است نظیر امامان علیهم السلام در امت اسلامی یعنی از بنی اسرائیل پیمان اکید گرفتیم که به دستور دین عمل کنند و در میان آنها دوازده سرپرست و پیشوا برانگیختیم، ظاهراآنها رؤساء اسباط دوازدگانه بنی اسرائیل بوده‏اند و «بَعَثْنا» نشان می‏دهد که مأموریشان خدایی بوده است ولی آیه در پیامبر بودنشان صریح نیست زیرا بعث در غیر پیغمبر نیز بکار می‏رود و به نظر می‏آید که مروج شریعت تورات بوده‏اند.


کلمات دیگر: