مترادف تفحص : استفسار، بازجست، بررسی، پی جویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جست وجو، کاوش، کندوکاو، وارسی، پژوهیدن، جست وجوکردن، کاویدن، کندوکاو کردن، گشایش یافتن دل، خاطر، گشایش
برابر پارسی : پیکاوی، جستجو، کندوکاو
minute research
disquisition, research
استفسار، بازجست، بررسی، پیجویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جستجو، کاوش، کندوکاو، وارسی
پژوهیدن، جستجو کردن، کاویدن، کندوکاو کردن
گشایش یافتن (دل، خاطر)
گشایش
۱. استفسار، بازجست، بررسی، پیجویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جستجو، کاوش، کندوکاو، وارسی
۲. پژوهیدن، جستجو کردن، کاویدن، کندوکاو کردن
۳. گشایش یافتن (دل، خاطر)
۴. گشایش
کندوکاو، پیکاوی، جستجو