کلمه جو
صفحه اصلی

تفحص


مترادف تفحص : استفسار، بازجست، بررسی، پی جویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جست وجو، کاوش، کندوکاو، وارسی، پژوهیدن، جست وجوکردن، کاویدن، کندوکاو کردن، گشایش یافتن دل، خاطر، گشایش

برابر پارسی : پیکاوی، جستجو، کندوکاو

فارسی به انگلیسی

disquisition, research, minute research

minute research


disquisition, research


فارسی به عربی

استقصاء

مترادف و متضاد

probing (اسم)
کاوش، تفحص

research (اسم)
کاوش، تحقیق، تفحص، جستجو، تجسس، پژوهش، تتبع

disquisition (اسم)
مقاله، تحقیق، تفحص، جستجو

استفسار، بازجست، بررسی، پی‌جویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جستجو، کاوش، کندوکاو، وارسی


پژوهیدن، جستجو کردن، کاویدن، کندوکاو کردن


گشایش یافتن (دل، خاطر)


گشایش


۱. استفسار، بازجست، بررسی، پیجویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جستجو، کاوش، کندوکاو، وارسی
۲. پژوهیدن، جستجو کردن، کاویدن، کندوکاو کردن
۳. گشایش یافتن (دل، خاطر)
۴. گشایش


فرهنگ فارسی

جستجوکردن، کاوش کردن، تحقیق کردن درباره امری
۱ -( مصدر ) بررسیدن باز جست کردن تجسس کردن . ۲ -( اسم ) کاوش بررسی جستجو . جمع : تفحصات .

فرهنگ معین

(تَ فَ حُّ ) [ ع . ] (مص م . ) جستجو کردن ، تحقیق کردن .

لغت نامه دهخدا

تفحص. [ ت َ ف َح ْ ح ُ ]( ع مص ) واپژوهیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). پژوهش. ( صحاح الفرس ). بازکاویدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کاویدن. ( غیاث اللغات ). وارسی و جستجو کردن. ( از اقرب الموارد ) : و تفحص احوال و عادات و اخلاق خویش را بدو مفوض کند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 99 ). و تفحص کردند جمله خردمندان مملکت را. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 102 ). شیر... روی به تفحص حال... او آورد. ( کلیه و دمنه ).
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمیکنی تسخیر.
خاقانی.
سبب تردد لشکر و تفحص از مواضع غلات و اقوات و تاراج کردن آن بی عوضی و ثمنی. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 269 ). از حال ایلک خان و برادرش طغانخان تجسس و تفحص فرمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 331 ). کسان به تفحص حال او برانگیخت. ( گلستان ).

فرهنگ عمید

جستجو کردن، کاوش کردن، تحقیق کردن دربارۀ امری یا چیزی.

فرهنگ فارسی ساره

کندوکاو، پیکاوی، جستجو


واژه نامه بختیاریکا

سُنگ بو

جدول کلمات

کاوش

پیشنهاد کاربران

میشه بررسی

استفسار، بازجست، بررسی، پی جویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جست وجو، کاوش، کندوکاو، وارسی، پژوهیدن، جست وجوکردن، کاویدن، کندوکاو کردن، گشایش یافتن دل، خاطر، گشایش

معاینه کردن

دخالت در کار دیگری


پالیدن


کلمات دیگر: