مترادف تظاهر : ادا، تلبیس، ریا، ریاکاری، ظاهرسازی، عوام فریبی، وانمودسازی، خودنمایی، عرض اندام، آشکار شدن، ظاهرشدن، خودنمایی کردن
برابر پارسی : خود نمایی، مردم فریبی، خودستایی، فرانمودی، آشکار شدن، پدیداری، دگر فریبی، وانمود
affectation, demonstration, eyewash
act, affectation, counterfeit, feint, make-believe, mask, masquerade, ostentation, playacting, pose, pretense, pretension, representation, show, showiness, simulacrum, simulation, slickness, window dressing
اثبات کردن(با دليل) , نشان دادن , شرح دادن , تظاهرات کردن
ادا، تلبیس، ریا، ریاکاری، ظاهرسازی، عوامفریبی، وانمودسازی
خودنمایی، عرضاندام
آشکار شدن، ظاهرشدن
خودنمایی کردن
۱. ادا، تلبیس، ریا، ریاکاری، ظاهرسازی، عوامفریبی، وانمودسازی
۲. خودنمایی، عرضاندام
۳. آشکار شدن، ظاهرشدن
۴. خودنمایی کردن
وانمود، خودنمایی، دگر فریبی، پدیداری، وانمودن، خود نمایی،آشکار شدن