کلمه جو
صفحه اصلی

تشنگی


مترادف تشنگی : عطش، نهل ، آرزومندی، اشتیاق

متضاد تشنگی : گرسنگی، مجاعه، جوع

فارسی به انگلیسی

thirst

فارسی به عربی

جفاف , عطش

مترادف و متضاد

thirst (اسم)
عطش، اشتیاق، تشنگی، ارزومندی

drought (اسم)
خشکی، تنگی، خشک سالی، تشنگی

drouth (اسم)
خشکی، تنگی، خشک سالی، تشنگی

عطش، نهل ≠ گرسنگی، مجاعه، جوع


۱. عطش، نهل ≠ گرسنگی، مجاعه، جوع
۲. آرزومندی، اشتیاق


فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت تشنه عطش .
عطش عطش و آب طلبیدن طبیعت

فرهنگ معین

(تِ نِ یا نَ ) [ په . ] (حامص . ) عطش ، حالت و کیفیت تشنه .

لغت نامه دهخدا

تشنگی.[ ت ِ ن َ / ن ِ ] ( حامص ) عطش. ( آنندراج ). پهلوی تیشنه کیک حاصل مصدر از تشنه. عطش. ( حاشیه برهان چ معین ). عطش و آب طلبیدن طبیعت. میل به نوشیدن آب داشتن. ( ناظم الاطباء ) :
ز بس تشنگی چاک گشته زبان
پر از خاک آورد گشته دهان.
فردوسی.
شد از رنج و از تشنگی شاه مات
چنین یافت از چرخ گردان برات.
فردوسی.
تن از خوی پرآب و دهان پر ز خاک
زبان گشته از تشنگی چاک چاک.
فردوسی.
نه همه تشنگی و گرسنگی باید خورد
نوبت گرسنگی خوردن بردیم بسر.
فرخی.
چو بسپردم من اندر تشنگی جان
مباد اندر جهان یک قطره باران.
( ویس و رامین ).
شور است آب او ننشاندت تشنگی
گر نیستی ستور مخورآب تلخ و شور.
ناصرخسرو.
وز بیم تشنگی قیامت همیشه تو
در آرزوی قطرگکی آب زمزمی.
ناصرخسرو.
تشنگی ، آب شور ننشاند
مخور آن ، کت از او شکم راند.
سنایی.
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست.
مولوی.
از غایت تشنگی که بردم
در حلق نمیرود زلالم.
سعدی.

تشنگی. [ ت َ ش َ ] ( اِ ) علتی است ( در کودکان ) که زنان او را تشنگی گویند و آن آماسی باشد گرم که اندر غشاء مغز پدید آید و نشان این علت آن است که جایگاه مغز فرونشسته تر شود و درد به چشم و حلق فرو همی آید و چشم و همه تن زرد شود. باید که کدوی تر بتراشند و خیار و به آب عنب الثعلب و آب بقلةالحمقاء و آب گشنیز تر و روغن گل و سرکه چند قطره و بهم زنند و بر سر او می نهند و اگر این چیزها نباشد، سپیده خایه مرغ با روغن گل بهم بزنند و ضماد کنند نافعبود. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

تشنگی . [ ت َ ش َ ] (اِ) علتی است (در کودکان ) که زنان او را تشنگی گویند و آن آماسی باشد گرم که اندر غشاء مغز پدید آید و نشان این علت آن است که جایگاه مغز فرونشسته تر شود و درد به چشم و حلق فرو همی آید و چشم و همه ٔ تن زرد شود. باید که کدوی تر بتراشند و خیار و به آب عنب الثعلب و آب بقلةالحمقاء و آب گشنیز تر و روغن گل و سرکه چند قطره و بهم زنند و بر سر او می نهند و اگر این چیزها نباشد، سپیده ٔ خایه ٔ مرغ با روغن گل بهم بزنند و ضماد کنند نافعبود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (یادداشت مرحوم دهخدا).


تشنگی .[ ت ِ ن َ / ن ِ ] (حامص ) عطش . (آنندراج ). پهلوی تیشنه کیک حاصل مصدر از تشنه . عطش . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). عطش و آب طلبیدن طبیعت . میل به نوشیدن آب داشتن . (ناظم الاطباء) :
ز بس تشنگی چاک گشته زبان
پر از خاک آورد گشته دهان .

فردوسی .


شد از رنج و از تشنگی شاه مات
چنین یافت از چرخ گردان برات .

فردوسی .


تن از خوی پرآب و دهان پر ز خاک
زبان گشته از تشنگی چاک چاک .

فردوسی .


نه همه تشنگی و گرسنگی باید خورد
نوبت گرسنگی خوردن بردیم بسر.

فرخی .


چو بسپردم من اندر تشنگی جان
مباد اندر جهان یک قطره باران .

(ویس و رامین ).


شور است آب او ننشاندت تشنگی
گر نیستی ستور مخورآب تلخ و شور.

ناصرخسرو.


وز بیم تشنگی قیامت همیشه تو
در آرزوی قطرگکی آب زمزمی .

ناصرخسرو.


تشنگی ، آب شور ننشاند
مخور آن ، کت از او شکم راند.

سنایی .


آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست .

مولوی .


از غایت تشنگی که بردم
در حلق نمیرود زلالم .

سعدی .



فرهنگ عمید

تشنه بودن، حالت شخص تشنه.

دانشنامه عمومی

تشنگی یا عطش (انگلیسی: Thirst) به احساس نیاز برای نوشیدن مایعات گفته می شود و میلی غریزی در جهت تثبیت تعادل مایعات بدن جانداران است.
دهیدراسیون
خشک سالی
روز جهانی آب
پرنوشی

تشنگی (ابهام زدایی). تشنگی احساس نیاز به نوشیدن است و ممکن است به یکی از موارد زیر نیز اشاره داشته باشد:
تشنگی (فیلم ۱۹۴۹)، فیلم اینگمار برگمان
عطش (فیلم ۲۰۰۹)، فیلم پارک چان-ووک
عطش (فیلم ۱۳۵۱)، فیلم علیرضا داوودنژاد
عطش (فیلم ۱۳۸۱)، فیلم محمدحسین فرح بخش

تشنگی (فیلم ۱۹۴۹). تشنگی (سوئدی: Törst) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی اینگمار برگمان محصول سال ۱۹۴۹ است. این فیلم با نام سه عشق عجیب (به انگلیسی: Three Strange Loves) در بریتانیا منتشر شد.
۱۷ اکتبر ۱۹۴۹ (۱۹۴۹-10-۱۷) (سوئد)

نقل قول ها

تشنگی ، نیازِ بدن به آب.
• «تفاوتِ میانِ ثروتمندترین افراد و فقیرترینِ آن ها، فقط یک روز گرسنگی و یک ساعت تشنگی است.» ماسه و کف/۱۹۲۶ -> جبران خلیل جبران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تشنگی حالت غریزی احساس نیاز به آب است ،که در ابواب مختلف فقه آمده است. از تشنگی به مناسبت در بابهای طهارت، صوم، اطعمه و اشربه و قضاء سخن رفته است.
به‏ طور کلّی حفظ خود و هر نفس محترمی از هلاکت- خواه هلاکت نفس یا فساد عضو یا یکی از قوای بدن همچون بینایی و شنوایی و نیز هر آسیب و زیان جدّی و قابل اعتنا- واجب است؛ ازاین‏رو، هرگاه تشنگی سبب یکی از امور یاد شده گردد، رفع آن در حدّ نیاز واجب خواهد بود.

انتقال حکم به بدل بخاطر تشنگی
هرگاه مکلف به مقدار وضو یا غسل آب داشته باشد، لیکن اگر با آن طهارت بگیرد، بیم آن می‏رود که خود یا نفس محترمی دیگر دچار تشنگی غیر قابل تحمّل (حرج) گردد، وظیفه‏اش تیمم خواهد بود.

رفع حکم بخاطر تشنگی
کسی که به علّت بیماری، زیاد تشنه می‏شود، به‏ گونه‏ای که روزه گرفتن برایش ممکن نیست و یا مشقت دارد، روزه ماه رمضان بر او واجب نیست و باید در ازای هر روز، یک یا دو مد- به اختلاف اقوال در مسئله- طعام به فقیر بدهد و چنانچه بعدها بتواند روزه بگیرد، روزه‏های نگرفته را واجب است قضا کند. البتّه برخی در وجوب پرداخت فدیه (یک یا دو مدّ طعام) بین صورت ناتوانی از روزه و صورت تحمّل مشقّت، تفصیل داده و فدیه را تنها در فرض دوم واجب دانسته‏اند. چنان‏که بعضی دیگر گفته‏اند:
در فرض یأس از بهبود، پرداخت فدیه واجب نیست و اگر اتفاقا بهبود یافت قضای آن نیز واجب نخواهد بود. برخی دیگر گفته‏اند: در فرض امید به بهبودی، بعد از آن تنها قضا واجب است و در فرض یأس از آن، تنها فدیه واجب خواهد بود.
در اینکه سقوط روزه از چنین فردی به نحو رخصت است- بدین معنا که با داشتن مشقّت اگر روزه بگیرد، صحیح است و قضای آن بر او واجب نیست- و یا به نحو عزیمت- که نتیجه آن بطلان روزه می‏باشد- اختلاف است.
اگر تشنگی- به غیر سبب بیماری- بر روزه دار غلبه کند؛ به حدّی که بیم هلاکت وی رود یا بترسد آسیبی جدّی به او برسد و یا برایش حرجی و غیر قابل تحمّل باشد، نوشیدن آب در حدّ ضرورت و رفع عطش، بر او جایز بلکه واجب است؛ لیکن روزه‏اش باطل می‏شود و در ماه رمضان، امساک در بقیه روز واجب است.
اگر شخص برای رفع تشنگی جز مایع حرام همچون شراب، در اختیار نداشته باشد، با ترس از تلف شدن، به مقدار نیاز می‏تواند از آن بنوشد

کراهت قضاوت در حال تشنگی
...

[ویکی فقه] تشنگی (قرآن). تشنگی حالت و کیفیتی است که شخص تشنه دارد. و این حالت دارای آثاری است.
تشنگی حالت و کیفیت تشنه است. در این مدخل از واژگانی مانند «ظما»، «ورد»، «هیم» و «لهث» و جملاتی مانند «یغاثوا بماء»، «یسقی من ماء» و «سقیـهم ربهم» استفاده شده است.
آثار تشنگی
۱. ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۰۸۸، «تشنگی».۲. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۳۹.
...

جدول کلمات

نهل, حبن

پیشنهاد کاربران

عطش

مواح. . اتش . .

عطش داشتن ؛ تشنه بودن.

عطشانی. [ ع َ ] ( حامص ) تشنگی. ( فرهنگ فارسی معین ) .

ظما. . . نهل. . . اوام . . . . امج . . .


کلمات دیگر: