کلمه جو
صفحه اصلی

تفریق کردن


مترادف تفریق کردن : کم کردن، کسر کردن، منها کردن، کاستن، کاهش دادن، جدا کردن، پراکندن، جدایی افکندن

فارسی به انگلیسی

subtract

فارسی به عربی

استنتج , اطرح

مترادف و متضاد

subtract (فعل)
کاستن، کم کردن، تفریق کردن، منها کردن، تفریق شدن

subduct (فعل)
ربودن، کشیدن، بیرون بردن، تفریق کردن، کسر کردن

deduce (فعل)
کم کردن، دریافتن، نتیجه گرفتن، استنباط کردن، تفریق کردن

۱. کم کردن، کسر کردن، منها کردن
۲. کاستن، کاهشدادن
۳. جدا کردن، پراکندن، جدایی افکندن


فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) جدا کردن. ۲ - پراکنده کردن . ۳ - کم کردن کاستن . ۴ - ( اسم ) جدایی . ۵ - کاهش . ۶ - کم کردن عدد کوچکتر از عدد بزرگتر کوچکتر را مفروق و بزرگتر را مفروق منه گویند . جمع : تفریقات .
جدا کردن عدد و کم کردن عدد کوچکتر را از بزرگتر

لغت نامه دهخدا

تفریق کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جدا کردن عدد و عدد کوچکتر را از عدد بزرگتر بیرون نمودن. ( ناظم الاطباء ). کاهش عددی خرد از عدد کلان ، خلاف افزایش.

جدول کلمات

کاستن


کلمات دیگر: