کلمه جو
صفحه اصلی

اگن

فرهنگ فارسی

( آگن ) ۱- ( اسم ) حشو آکنه آکنش . ۲ - در کلمات مرکببمعنی آلود ( آلوده ) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود ( اندوده ) آید : زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زر آگین .
در کلمات مرکبه مرادف آگین

لغت نامه دهخدا

( آگن ) آگن. [ گ َ ] ( اِ ) آکندنی باشد، مثل آنچه در جامه و لحاف و بالش کنند از پنبه و پشم و غیره. || ( نف مرخم ) آکن. به معنی پرکننده که فاعل پر کردن باشد هم آمده است. ( برهان ). شاید مخفف آگند باشد.

آگن. [ گ ِ] ( پسوند ) در کلمات مُرکبه ، مرادف آگین. گن. گین.


کلمات دیگر: