کلمه جو
صفحه اصلی

ثمرات

فرهنگ فارسی

میوه ها، جمع ثمره
( اسم ) جمع ثمره . ۱- میوه ها بارها. ۲- نتیجه ها نفها سودها.

لغت نامه دهخدا

ثمرات. [ ث َ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ ثمرة. درختها. ثمره ها. میوه ها. بارها :
کشتی حسنات وثمراتش بدرودی.
منوچهری.
چون نقاب خاک از چهره بگشاد [ دانه ]...لاشک آنرا بپرورانند و از ثمرات آن منفعت گیرند. ( کلیله و دمنه ). || فوائد، نتائج : و فوائد و ثمرات آن او را مهنا شود. ( کلیله و دمنه ). هر که طاعت را شعار و دثار خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهره ور گردد. ( کلیله و دمنه ). وانواع تمتع و برخورداری از مواسم جوانی و ثمرات ملک و دولت ارزانی دارد. ( کلیله و دمنه ). و یکی از ثمرات نیکوئی آن است که از حسرت فنا و زوال دنیا فارغ توان زیست. ( کلیله و دمنه ). و ثمرات و فواید آن را بصحیفه دل بنگاشتم. ( کلیله و دمنه ). و هر چند در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ عمید

= ثمره

ثمره#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ثَّمَرَاتِ: میوه ها
ریشه کلمه:
ثمر (۲۴ بار)

پیشنهاد کاربران

میوه ها

مترادف واژه ی ( فواکهه )


کلمات دیگر: