کلمه جو
صفحه اصلی

خافیه

فرهنگ فارسی

نهان پنهان

لغت نامه دهخدا

( خافیة ) خافیة. [ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) رجوع به خافیه شود.
خافیه. [ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) نهان. پنهان. پوشیده. پوشیدگی. ج ، خوافی. ( منتهی الارب ): لایخفی منکم خافیة. ( قرآن 18/69 ). || پری. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). سموا بذلک لاستتارهم عن الابصار، منه : ارض خافیه ؛ زمینی که در آن پریان باشد. || مضرت دیو و پری. آسیب جن. || پرخرد از بال مرغ. ( مهذب الاسماء ). پرپسین بال مرغ.

خافیه . [ ی َ ] (ع ص ، اِ) نهان . پنهان . پوشیده . پوشیدگی . ج ، خوافی . (منتهی الارب ): لایخفی منکم خافیة. (قرآن 18/69). || پری . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). سموا بذلک لاستتارهم عن الابصار، منه : ارض خافیه ؛ زمینی که در آن پریان باشد. || مضرت دیو و پری . آسیب جن . || پرخرد از بال مرغ . (مهذب الاسماء). پرپسین بال مرغ .


خافیة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) رجوع به خافیه شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَافِیَةٌ: چیز پنهانی
ریشه کلمه:
خفی (۳۴ بار)


کلمات دیگر: