بازنو کردن , تجديد کردن , نو کردن , تکرار کردن
جدد
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
نام موضعی است در بلاد هذیل
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
جدد. [ ج ُ دَ ] ( ع اِ )ج ِ جدید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ).رجوع به این کلمه شود. ج ِ جُدَّه. ( ترجمان القرآن ). رجوع به جُدَّه شود. ج ِ جاده ، راهها. ( غیاث اللغات ).
جدد. [ ج َ دَ ] ( ع اِ ) روی زمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد از لسان ). || غده مانندی در گردن شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شبه السلعة فی عنق البعیر. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). || ریگ تنک. || زمین هموار درشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ). و در این مثل : من سلک الجدد امن العثار. بهمین معنی است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آن راه که در آن درشتی نبود. ( مهذب الاسماء ). راه راست. طریق مستقیم.
جدد. [ ج ُ دَ ] ( اِخ ) نام موضعی است در بلاد هذیل. ( معجم البلدان ) ( مراصدالاطلاع ) :
ثم انصببنا جبال الصفر معرضة
عن الیسار و عن ایماننا جدد.
جدد. [ ج َ دَ ] (ع اِ) روی زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد از لسان ). || غده مانندی در گردن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شبه السلعة فی عنق البعیر. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || ریگ تنک . || زمین هموار درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). و در این مثل : من سلک الجدد امن العثار. بهمین معنی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آن راه که در آن درشتی نبود. (مهذب الاسماء). راه راست . طریق مستقیم .
ثم انصببنا جبال الصفر معرضة
عن الیسار و عن ایماننا جدد.
غاسل بن غزیة الجربی الهذلی
(از معجم البلدان ).
جدد. [ ج ُ دَ ] (ع اِ) زمین سخت . (معجم البلدان ). || ج ِ جُدَّه به معنی خرقه . (قطر المحیط). رجوع به جُدَّه شود. || ج ِ جدید. (اقرب الموارد). || راهها. (آنندراج ):... و من الجبال جدد بیض وحمر مختلف الوانها و غرابیب سود. (قرآن 35 / 27).
جدد. [ ج ُ دَ ] (ع اِ)ج ِ جدید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).رجوع به این کلمه شود. ج ِ جُدَّه . (ترجمان القرآن ). رجوع به جُدَّه شود. ج ِ جاده ، راهها. (غیاث اللغات ).
دانشنامه اسلامی
تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
پیشنهاد کاربران
و از کوهها رگه های سفید و قرمز گوناگون است رنگهایش