کلمه جو
صفحه اصلی

جحا

فرهنگ فارسی

از احمق نمایان معروف که نام او مثل حماقت گردیده .
مردی از مفضلین که کتاب نوادری بنام او تالیف گردیده است .

لغت نامه دهخدا

جحا. [ ج ُ ] ( اِخ ) مردی از مفضلین که کتاب نوادری بنام او تألیف گردیده است. ( از الفهرست ). رجوع به جحی شود.

دانشنامه عمومی

جُحا، جُهی، با نام راستین دجین بن ثابت، که کنیه اش ابوالغض است، عربی از قبیله فرازه بود که در آغاز سده دوم هجری در کوفه می زیست و با ابومسلم خراسانی هم دوره بوده است. حکایت و داستان هایی خنده آور بدو منسوب است. اینگونه گویند که او خود را دانسته به دیوانگی زده بود. روزی در مجلسی لطیفه ای برای حاضرین گفت که کس به معنی آن پی نبرد، چون به خانه برگشت، چرخهٔ مادر خود را بشکست. تاریخ زاده شدن و درگذشت او دانسته نیست. شاعران فارسی زبان بارها از او در شعرهای خود یاد کرده اند.
ملا نصرالدین
از منوچهری دامغانی:
از انوری:

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جُحا (یا جُحی'/ جُوحی)، شهرت مردی ساده لوح در سده دوم است که حکایت ها و لطایف بسیاری به او منسوب می باشد.
درباره واژه جحا اختلاف نظر می باشد. به گفته بَلَوی (متوفی ۶۰۴) جحا در اصل حِجا (به معنای خرَد) بوده ولی مردم، به تصحیف، آن را جحا خوانده اند.
ریشه واژه
ریشه واژه جُحا از فعل جَحا است و فعل جَحا (از ریشه جحو) در لغت به معنای «راه رفت»، «قدم زد» یا «در جایی اقامت گزید» آمده است.
نام و کنیه
نام جحا را دُجَیْن بن ثابت و کنیه اش را ابوالغُصْن گفته اند. جوهری و ابن منظور جحا را نام، و ابوالغصن را کنیه وی دانسته اند، ولی فیروزآبادی تصریح کرده که جوهری به خطا رفته و جحا لقب است نه اسم . به گفته برخی، جحا لقبی است که بر اسم غلبه یافته و نام جحا، اسحاق بوده است. نام جحا را عبداللّه نیز آورده اند. مرتضی زَبیدی، به نقل از استاد خود، گفته است که اسم، اعم از لقب و کنیه است و ممکن است جحا نام باشد نه لقب، زیرا نشان دهنده مدح یا ذمّ نیست.
استعمال در عربی
...


کلمات دیگر: