مترادف سیطره : استیلا، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه
سیطره
مترادف سیطره : استیلا، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه
فارسی به انگلیسی
supremacy, rule
government, predominance, rule
عربی به فارسی
کنترل
مترادف و متضاد
استیلا، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه
فرهنگ فارسی
چیره شدن، غلبه یافتن، تسلطداشتن
۱ - ( مصدر ) غلبه یافتن تسلط یافتن چیره گشتن . ۲ - ( اسم ) غلبه تسلط چیرگی .
برگماشته شدن . مراقبت و تعهد احوال کسی یا گروهی کردن .
۱ - ( مصدر ) غلبه یافتن تسلط یافتن چیره گشتن . ۲ - ( اسم ) غلبه تسلط چیرگی .
برگماشته شدن . مراقبت و تعهد احوال کسی یا گروهی کردن .
فرهنگ معین
(سَ طَ رَ یا رِ ) [ ع . سیطرة ] ۱ - (مص ل . ) چیره شدن ، غلبه یافتن . ۲ - (اِمص . ) تسلط ، چیرگی .
لغت نامه دهخدا
سیطره. [ س َ طَ رَ ] ( ع مص ) برگماشته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). مراقبت و تعهد احوال کسی یا گروهی کردن. ( از اقرب الموارد ). || غالب گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غلبه یافتن. تسلط یافتن. چیره گشتن. || ( اِمص ) غلبه. تسلط. چیرگی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
چیرگی، غلبه، تسلط.
دانشنامه عمومی
به فرمان در آوردن
پیشنهاد کاربران
تسلط
تسلط_غلبه
سِیطَریدَن بر کسی.
کلمات دیگر: