کلمه جو
صفحه اصلی

مقایسه


مترادف مقایسه : تشبیه، تطبیق، سنجش، قیاس، مقابله

برابر پارسی : سنجش، برابری، هم سنجی، هم سنجی

فارسی به انگلیسی

analogy, comparison, contrast, juxtaposition

comparison


فارسی به عربی

تشابه , مقارنة

مترادف و متضاد

analogy (اسم)
قیاس، توافق، شباهت، مقایسه، همانندی، تناسب، قرینه، تساوی

comparison (اسم)
تطبیق، مقایسه، تشبیه، مقابله، سنجش، برابری، مطابقت، همسنجی

collation (اسم)
تطبیق، مقایسه، مقابله، تلفیق، تطبیق دستخط ها

تشبیه، تطبیق، سنجش، قیاس، مقابله


فرهنگ فارسی

دوچیزراباهم سنجیدن، دوکاریادوچیزراباهم اندازه گرفتن
۱ - ( مصدر ) قیاس کردن با هم سنجیدن دو چیز را. ۲ - ( اسم ) سنجش .
ماخوذ از تازی سنجیدگی میان دو چیز و دو چیز را با هم اندازه گرفتن و اندازه میان دو چیز و قیاس .

فرهنگ معین

(مُ یَ سَ یا یِ س ِ ) [ ع . مقایسة ] (مص م . ) دو چیز را با هم سنجیدن .

لغت نامه دهخدا

مقایسة. [ م ُ ی َ س َ ] (ع مص ) اندازه نمودن میان دو چیز و دو کار. قیاس . || برابری و نبرد کردن با کسی در اندازه گرفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با کسی قیاس کردن . (المصادر زوزنی ) (غیاث ) (آنندراج ). چیزی یا کسی را با چیزی یا کسی دیگر اندازه گرفتن و سنجیدن . (از اقرب الموارد). اندازه کردن یکی با دیگری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسه شود.


( مقایسة ) مقایسة. [ م ُ ی َ س َ ] ( ع مص ) اندازه نمودن میان دو چیز و دو کار. قیاس. || برابری و نبرد کردن با کسی در اندازه گرفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || با کسی قیاس کردن. ( المصادر زوزنی ) ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزی یا کسی را با چیزی یا کسی دیگر اندازه گرفتن و سنجیدن. ( از اقرب الموارد ). اندازه کردن یکی با دیگری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقایسه شود.
مقایسه. [ م ُ ی َ / ی ِ س َ / س ِ ] ( از ع ، اِمص ) سنجیدگی میان دو چیز و دو چیز را باهم اندازه گرفتن و اندازه میان دو چیز و قیاس. ( از ناظم الاطباء ). مقایسة. سنجش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقایسة شود.
- مقایسه کردن ؛ با یکدیگر سنجیدن. با یکدیگر اندازه کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مقایسه . [ م ُ ی َ / ی ِ س َ / س ِ ] (از ع ، اِمص ) سنجیدگی میان دو چیز و دو چیز را باهم اندازه گرفتن و اندازه میان دو چیز و قیاس . (از ناظم الاطباء). مقایسة. سنجش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسة شود.
- مقایسه کردن ؛ با یکدیگر سنجیدن . با یکدیگر اندازه کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


فرهنگ عمید

دو چیز را با هم سنجیدن، دو کار یا دو چیز را با هم اندازه گرفتن.

دانشنامه عمومی

همسنجی ممکن است اشاره داشته باشد به :
مقایسه داده ها

فرهنگ فارسی ساره

سنجش، هم سنج


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آما ( اوستایی )
اوپَمان ( سنسکریت: اوپَمانَ )
سَمیت ( سنسکریت: سَمیتی )

همسنجی

تراز سنجی

سنجش، برابری، قیاس کردن، در زبان ایران آما ، : سَمیتی

همسنگی
همترازی

قیاس کردن ، سنجش

همسنجیدن = مقایسه کردن
همسنجش = مقایسه
همسنجشی = مقایسه ای
همسنجش پذیر = قابل مقایسه
همسنجش ناپذیر = غیر قابل مقایسه

سنگیدن

که تازی شده آن سنجیدن است.


کلمات دیگر: