کلمه جو
صفحه اصلی

ترابی

عربی به فارسی

خاکي , خاک مانند , زميني , دنيوي


فرهنگ فارسی

نصر ابن یوسف محدث است .

لغت نامه دهخدا

ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) از اهالی قسطمون و از شعرای قرن دهم هجری است و بوعظ و تدریس اشتغال داشت . اشعار او عارفانه است . (از قاموس الاعلام ترکی ).


ترابی. [ ت ُ ] ( ص نسبی ) در زمان بنی امیه دوستداران حضرت علی بن ابیطالب را ترابی می گفتند. ( اللباب فی تهذیب الانساب ص 171 ).

ترابی. [ ت ُ ] ( ص نسبی ) جمعی در مرو به این نسبت انتساب کنند وبداد و ستد حبوبات اشتغال دارند. ( انساب سمعانی ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) از اهالی قسطمون و از شعرای قرن دهم هجری است و بوعظ و تدریس اشتغال داشت. اشعار او عارفانه است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) تقی الدین بن اسماعیل بن یوسف السندی حصکفی الشافعی ، مکنی به ابوبکر، مشهور به ترابی. بسال 920 هَ. ق. در عمادیه در گذشت. او راست : شرح القصاری فی التصریف. ( از اسماء المؤلفین ص 238 ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) زاهد نخشبی ، ابن احمد. محدث است. ( منتهی الارب ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) عبدالکریم بن عبدالرحمن. محدث است. ( منتهی الارب ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) محمدبن ابی الهیثم. محدث است. ( منتهی الارب ). ابوبکربن ابی الهیثم محمدبن عبدالصمد ترابی.ابن ماکولا گوید وی ابوبکر محمدبن ابی الهیثم عبدالصمد الترابی المروزی است. از ابومجد عبداﷲبن احمدبن حمویه السرخسی روایت کند و از او حسین بن مجدالفراء البغوی و ابوالمظفر سمعانی که هر دو تن شافعی اند و جز آن دو روایت دارند. وی در ماه رمضان 463 هَ. ق. در سن 96سالگی درگذشت. ( اللباب فی تهذیب الانساب ص 171 ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ )محمدبن مروزی ، ابن احمد. محدث است. ( منتهی الارب ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) مصطفی افندی. از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری و از اهالی کلیل است. دارای اشعاری لطیف است و در ذکر تاریخ مهارتی دارد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

ترابی. [ ت ُ ] ( اِخ ) نصربن یوسف. محدث است. ( منتهی الارب ).

ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) تقی الدین بن اسماعیل بن یوسف السندی حصکفی الشافعی ، مکنی به ابوبکر، مشهور به ترابی . بسال 920 هَ . ق . در عمادیه در گذشت . او راست : شرح القصاری فی التصریف . (از اسماء المؤلفین ص 238).


ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) زاهد نخشبی ، ابن احمد. محدث است . (منتهی الارب ).


ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) عبدالکریم بن عبدالرحمن . محدث است . (منتهی الارب ).


ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن ابی الهیثم . محدث است . (منتهی الارب ). ابوبکربن ابی الهیثم محمدبن عبدالصمد ترابی .ابن ماکولا گوید وی ابوبکر محمدبن ابی الهیثم عبدالصمد الترابی المروزی است . از ابومجد عبداﷲبن احمدبن حمویه السرخسی روایت کند و از او حسین بن مجدالفراء البغوی و ابوالمظفر سمعانی که هر دو تن شافعی اند و جز آن دو روایت دارند. وی در ماه رمضان 463 هَ . ق . در سن 96سالگی درگذشت . (اللباب فی تهذیب الانساب ص 171).


ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) مصطفی افندی . از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری و از اهالی کلیل است . دارای اشعاری لطیف است و در ذکر تاریخ مهارتی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).


ترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) نصربن یوسف . محدث است . (منتهی الارب ).


ترابی . [ ت ُ ] (اِخ )محمدبن مروزی ، ابن احمد. محدث است . (منتهی الارب ).


ترابی . [ ت ُ ] (ص نسبی ) جمعی در مرو به این نسبت انتساب کنند وبداد و ستد حبوبات اشتغال دارند. (انساب سمعانی ).


ترابی . [ ت ُ ] (ص نسبی ) در زمان بنی امیه دوستداران حضرت علی بن ابیطالب را ترابی می گفتند. (اللباب فی تهذیب الانساب ص 171).


دانشنامه عمومی

ترابی می تواند یک نام خانوادگی برای برخی افراد باشد، از جمله:
علی اکبر ترابی نویسنده و استاد جامعه شناسی
مرشد ترابی
حسین ترابی
جمال ترابی طباطبایی سکه شناس برجسته ایرانی
مهرانه مهین ترابی بازیگر
مهدی ترابی بازیکن فوتبال
عبدالرضا ترابی نماینده هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی

پیشنهاد کاربران

تیره ترابی

باغ تراب ذیلایی

در دهستان جهانگیری *زیلابی *

محل سکونت اولاد تراب از طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند بود

این اولاد همراه
اولاد ابن علی - کای گردو - عیدی - معصوم علی - ذوالفقاری . . . . .
کوچ کردند


ترابی یعنی خاکی خاکی


کلمات دیگر: